پرکندگی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 702
1. پرکندگی از نفاق خیزد
پیروزی از اتفاق خیزد
1. پرکندگی از نفاق خیزد
پیروزی از اتفاق خیزد
1. آن کس که ز جان خود نترسد
از کشتن نیک و بد نترسد
1. آن جا که چو تو نگار باشد
سالوس و حفاظ عار باشد
1. ای کز تو همه جفا وفا شد
آن عهد و وفای تو کجا شد
1. روزم به عیادت شب آمد
جانم به زیارت لب آمد
1. آن یوسف خوش عذار آمد
وان عیسی روزگار آمد
1. برخیز که ساقی اندرآمد
وان جان هزار دلبر آمد
1. جان از سفر دراز آمد
بر خاک در تو بازآمد
1. آن شعله نور میخرامد
وان فتنه حور میخرامد
1. امروز نگار ما نیامد
آن دلبر و یار ما نیامد