هر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 691
1. هر چند که بلبلان گزینند
مرغان دگر خمش نشینند
1. هر چند که بلبلان گزینند
مرغان دگر خمش نشینند
1. رفتیم بقیه را بقا باد
لابد برود هر آنک او زاد
1. جانی که ز نور مصطفی زاد
با او تو مگو ز داد و بیداد
1. آن کز دهن تو رنگ دارد
انصاف که رزق تنگ دارد
1. این قافله بار ما ندارد
از آتش یار ما ندارد
1. بیچاره کسی که زر ندارد
وز معدن زر خبر ندارد
1. دل بیلطف تو جان ندارد
جان بیتو سر جهان ندارد
1. آن کس که ز تو نشان ندارد
گر خورشیدست آن ندارد
1. بیچاره کسی که می ندارد
غوره به سلف همیفشارد
1. آن خواجه خوش لقا چه دارد
آیینهاش از صفا چه دارد
1. آن خواجه خوش لقا چه دارد
بازار مرا بها چه دارد