360 اثر از غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی

1 دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را

2 هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را جوش نمود نوش را نور فزود دیده را

3 گفت که ای نزار من خسته و ترسگار من من نفروشم از کرم بنده خودخریده را

4 بین که چه داد می‌کند بین چه گشاد می‌کند یوسف یاد می‌کند عاشق کف بریده را

1 ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

2 جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا

3 سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا

4 آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا

1 ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما

2 خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما

3 جمله ره چکیده خون از سر تیغ عشق او جمله کو گرفته بو از جگر کباب ما

4 شکر باکرانه را شکر بی‌کرانه گفت غره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما

1 با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا زانک تو آفتابی و بی‌تو بود فسردنا

2 خلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ای هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا

3 گفت دمم چه می‌دهی دم به تو من سپرده‌ام من ز تو بی‌خبر نیم در دم دم سپردنا

4 پیش به سجده می‌شدم پست خمیده چون شتر خنده زنان گشاد لب گفت درازگردنا

1 ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا بر من خسته کرده‌ای روی گران چرا چرا

2 بر دل من که جای تست کارگه وفای تست هر نفسی همی‌زنی زخم سنان چرا چرا

3 گوهر نو به گوهری برد سبق ز مشتری جان و جهان همی‌بری جان و جهان چرا چرا

4 چشمه خضر و کوثری ز آب حیات خوشتری ز آتش هجر تو منم خشک دهان چرا چرا

1 گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا تا که بهار جان‌ها تازه کند دل تو را

2 بوی سلام یار من لخلخه بهار من باغ و گل و ثمار من آرد سوی جان صبا

3 مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی ملک و درازدستیی نعره زنان که الصلا

4 پای بکوب و دست زن دست در آن دو شست زن پیش دو نرگس خوشش کشته نگر دل مرا

1 چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما کفر شدست لاجرم ترک هوای نفس ما

2 چونک به عشق زنده شد قصد غزاش چون کنم غمزه خونی تو شد حج و غزای نفس ما

3 نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایه‌ای چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما

4 عشق فروخت آتشی کآب حیات از او خجل پرس که از برای که آن ز برای نفس ما

1 عشق تو آورد قدح پر ز بلاها گفتم می می‌نخورم پیش تو شاها

2 داد می معرفتش آن شکرستان مست شدم برد مرا تا به کجاها

3 از طرفی روح امین آمد پنهان پیش دویدم که ببین کار و کیاها

4 گفتم ای سر خدا روی نهان کن شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها

1 از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر می‌خا

2 به باطن همچو عقل کل به ظاهر همچو تنگ گل دمی الهام امر قل دمی تشریف اعطینا

3 تصورهای روحانی خوشی بی‌پشیمانی ز رزم و بزم پنهانی ز سر سر او اخفی

4 ملاحت‌های هر چهره از آن دریاست یک قطره به قطره سیر کی گردد کسی کش هست استسقا

آثار جلال الدین محمد مولوی

360 اثر از غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی