برات از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 482
1. برات عاشق نو کن رسید روز برات
زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات
1. برات عاشق نو کن رسید روز برات
زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات
1. هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست
بدانک خصم دلست و مراقب تنهاست
1. هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
به هر چه روی نهی بیوی ار نکوست بدست
1. سه روز شد که نگارین من دگرگونست
شکر ترش نبود آن شکر ترش چونست
1. به حق چشم خمار لطیف تابانت
به حلقه حلقه آن طره پریشانت
1. چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
به هر که قدر تو دانست میدهند برات
1. در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست
دمی عظیم نهانست و در حجاب خداست
1. اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست
برون شیشه ز حال درون شیشه گواست
1. مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست
همیشه سجده گهم آستان خرگه توست
1. جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
چرا ز باد مکافات داد و بیدادست