ز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 350
1. ز بعد وقت نومیدی امیدیست
به زیر کوری اندر سینه دیدیست
1. ز بعد وقت نومیدی امیدیست
به زیر کوری اندر سینه دیدیست
1. طبیب درد بیدرمان کدامست
رفیق راه بیپایان کدامست
1. چو با ما یار ما امروز جفتست
بگویم آنچ هرگز کس نگفتهست
1. زهی می کاندر آن دستست هیهات
که عقل کل بدو مستست هیهات
1. ز میخانه دگربار این چه بویست
دگربار این چه شور و گفت و گویست
1. در این خانه کژی ای دل گهی راست
برون رو هی که خانه خانه ماست
1. تو را در دلبری دستی تمامست
مرا در بیدلی درد و سقامست
1. چو آن کان کرم ما را شکارست
به هر دم هدیه ما را ده هزارست
1. نگار خوب شکربار چونست
چراغ دیده و دیدار چونست
1. در این جو دل چو دولاب خرابست
که هر سویی که گردد پیشش آبست
1. ایا ساقی تویی قاضی حاجات
شرابی ده که آرد در مراعات