الا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3131
1. الا هات حمرا کالعندم
کانی ما زجتها عن دمی
1. الا هات حمرا کالعندم
کانی ما زجتها عن دمی
1. خواهیم یارا کامشب نخسپی
حق خدا را کامشب نخسپی
1. حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
1. تو جان مایی، ماه سمایی
فارغ ز جمله اندیشهایی
1. با چرخ گردان تیره هوایی
دارد همیشه قصد جدایی
1. خواهی ز جنون بویی ببری
ز اندیشه و غم میباش بری
1. سلطان منی سلطان منی
و اندر دل و جان ایمان منی
1. آن به که مرا تمکین نکنی
تا همچو خودم گرگین نکنی
1. صنما خرگه توم که بسازی و برکنی
قلمیام به دست تو که تراشی و بشکنی