رغبت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 306
1. رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
بنشین میان مستان اینک مه و کواکب
کار از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 307
1. کار همه محبان همچون زرست امشب
جان همه حسودان کور و کرست امشب
خوابم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 308
1. خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب
تا سجده‌های شکر کند پیشت آفتاب
واجب از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 309
1. واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب
بازآمد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 310
1. بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب
آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب
زشت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 311
1. زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
دست نگر پا نگر دست بزن پا بکوب
به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 312
1. به جان تو که مرو از میان کار مخسب
ز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب
رباب از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 313
1. رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب
تو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 314
1. تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب
چشم‌ها از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 315
1. چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب
چشم بگشا و جمع را دریاب
چونک از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 316
1. چونک درآییم به غوغای شب
گرد برآریم ز دریای شب