ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2902
1. ای درآورده جهانی را ز پای
بانگ نای و بانگ نای و بانگ نای
1. ای درآورده جهانی را ز پای
بانگ نای و بانگ نای و بانگ نای
1. باوفا یارا جفا آموختی
این جفا را از کجا آموختی
1. عاقبت از عاشقان بگریختی
وز مصاف ای پهلوان بگریختی
1. اندرآ در خانه یارا ساعتی
تازه کن این جان ما را ساعتی
1. گوید آن دلبر که چون همدل شدی
با هوس همراه و هم منزل شدی
1. آفتابا سوی مه رویان شدی
چرخ را چون ذرهها برهم زدی
1. باوفاتر گشت یارم اندکی
خوش برآمد دی نگارم اندکی
1. هست امروز آنچ میباید بلی
هست نقل و باده بیحد بلی
1. باز گردد عاقبت این در بلی
رو نماید یار سیمین بر بلی
1. طبع چیزی نو به نو خواهد همی
چیز نو نو راهرو خواهد همی