چون از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2804
1. چون تو آن روبند را از روی چون مه برکنی
چون قضای آسمانی توبهها را بشکنی
1. چون تو آن روبند را از روی چون مه برکنی
چون قضای آسمانی توبهها را بشکنی
1. ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظارهای
چون به اصل اصل خویش آید چنین هر پارهای
1. آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایهای
آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایهای
1. گشت جان از صدر شمس الدین یکی سوداییی
در درون ظلمت سودا را داناییی
1. گر چه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی
و آنک نفی محض باشد گر چه اثباتی کنی
1. ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
زهره آمد ز آسمان و میزند سرخوانیی
1. ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی
وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی
1. از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی
با همه خویشان گرفته شیوه بیگانگی
1. ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای
و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره بردهای