چه دلشادم به دلدار خدایی از مولانا غزل 2706
1. چه دلشادم به دلدار خدایی
خدایا تو نگهدار از جدایی
کجایید ای شهیدان خدایی از مولانا غزل 2707
1. کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
تو هر روزی از آن پشته برآیی از مولانا غزل 2708
1. تو هر روزی از آن پشته برآیی
کنی مر تشنه جانان را سقایی
دلاراما چنین زیبا چرایی از مولانا غزل 2709
1. دلاراما چنین زیبا چرایی
چنین چست و چنین رعنا چرایی
بیا ای غم که تو بس باوفایی از مولانا غزل 2710
1. بیا ای غم که تو بس باوفایی
که ابر قطره‌های اشک‌هایی
بیا ای یار کامروز آن مایی از مولانا غزل 2711
1. بیا ای یار کامروز آن مایی
چو گل باید که با ما خوش برآیی
بیا جانا که امروز آن مایی از مولانا غزل 2712
1. بیا جانا که امروز آن مایی
کجایی تو کجایی تو کجایی
چنان گشتم ز مستی و خرابی از مولانا غزل 2713
1. چنان گشتم ز مستی و خرابی
که خاکی را نمی‌دانم ز آبی
چو اسم شمس دین اسما تو دیدی از مولانا غزل 2714
1. چو اسم شمس دین اسما تو دیدی
خلاصه او است در اشیاء تو دیدی
مرا اندر جگر بنشست خاری از مولانا غزل 2715
1. مرا اندر جگر بنشست خاری
بحمدالله ز باغ او است باری