شنودم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2684
1. شنودم من که چاکر را ستودی
کی باشم من تو لطف خود نمودی
1. شنودم من که چاکر را ستودی
کی باشم من تو لطف خود نمودی
1. دگرباره شه ساقی رسیدی
مرا در حلقه مستان کشیدی
1. اگر یار مرا از من برآری
من او گشتم بگو با او چه داری
1. صلا ای صوفیان کامروز باری
سماع است و وصال و عیش آری
1. صلا ای صوفیان کامروز باری
سماع است و شراب و عیش آری
1. منم غرقه درون جوی باری
نهانم میخلد در آب خاری
1. چو عشق آمد که جان با من سپاری
چرا زوتر نگویی کآری آری
1. نگفتم دوش ای زین بخاری
که نتوانی رضا دادن به خواری
1. به جان تو پس گردن نخاری
نگویی میروم عذری نیاری
1. به تن با ما به دل در مرغزاری
چو دربند شکاری تو شکاری
1. مرا بگرفت روحانی نگاری
کناری و کناری و کناری