کریما از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2651
1. کریما تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
1. کریما تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
1. نگارا تو در اندیشه درازی
بیاوردی که با یاران نسازی
1. گر این سلطان ما را بنده باشی
همه گریند و تو در خنده باشی
1. ببین این فتح ز استفتاح تا کی
ز ساقی مست شو زین راح تا کی
1. تو نقشی نقش بندان را چه دانی
تو شکلی پیکری جان را چه دانی
1. نه آتشهای ما را ترجمانی
نه اسرار دل ما را زبانی
1. دلا تا نازکی و نازنینی
برو که نازنینان را نبینی
1. اگر درد مرا درمان فرستی
وگر کشت مرا باران فرستی
1. کسی کو را بود در طبع سستی
نخواهد هیچ کس را تندرستی
1. چرا ز اندیشه ای بیچاره گشتی
فرورفتی به خود غمخواره گشتی
1. کجا شد عهد و پیمانی که کردی
کجا شد قول و سوگندی که خوردی