برآ از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1916
1. برآ بر بام و اکنون ماه نو بین
درآ در باغ و اکنون سیب می چین
1. برآ بر بام و اکنون ماه نو بین
درآ در باغ و اکنون سیب می چین
1. چو بربندند ناگاهت زنخدان
همه کار جهان آن جا زنخ دان
1. فرود آ تو ز مرکب بار می بین
وجودت را تو پود و تار می بین
1. عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
1. دیر آمدهای مرو شتابان
ای رفتن تو چو رفتن جان
1. ای ساقی و دستگیر مستان
دل را ز وفای مست مستان
1. ما شادتریم یا تو ای جان
ما صافتریم یا دل کان
1. ای روی مه تو شاد خندان
آن روی همیشه باد خندان
1. ای روی تو نوبهار خندان
احسنت زهی نگار خندان
1. بازآمد آستین فشانان
آن دشمن جان و عقل و ایمان
1. مال است و زر است مکسب تن
کسب دل دوستی فزودن
1. وقت آمد توبه را شکستن
وز دام هزار توبه جستن