بار از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1720
1. بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم
زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم
1. بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم
زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم
1. خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
آب حیات توایم گر چه به شکل آتشیم
1. بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
ز بیخودی سر و ریش و سبال گم کردم
1. نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
1. همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
1. نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
1. بیار باده که دیر است در خمار توام
اگر چه دلق کشانم نه یار غار توام
1. به غم فرونروم باز سوی یار روم
در آن بهشت و گلستان و سبزه زار روم
1. مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
1. اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم
ز شرطها بگذشتیم و رایگان کردیم