ما از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1302
1. ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
1. ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
1. گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
کز ترش رویی همیرنجد دلارام ظریف
1. باده نمیبایدم فارغم از درد و صاف
تشنه خون خودم آمد وقت مصاف
1. کعبه جانها تویی گرد تو آرم طواف
جغد نیم بر خراب هیچ ندارم طواف
1. بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف
ز مرغزار برون آ و صفها بشکاف
1. ای مونس و غمگسار عاشق
وی چشم و چراغ و یار عاشق
1. گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق
دررسد در حین مدد از ساقی صهبای عشق
1. ای جهان را دلگشا اقبال عشق
یفعل الله ما یشا اقبال عشق
1. ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
1. باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق
1. فریفت یار شکربار من مرا به طریق
که شعر تازه بگو و بگیر جام عتیق