توبه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1291
1. توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
1. توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
1. آمد آن خواجه سیماترش
وان شکرش گشته چو سرکا ترش
1. علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش
ظلام فی ظلام من فراق الحب قد اغطش
1. کل عقل بوصلکم مدهش
کل خد ببینکم مخدش
1. بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
بیا که سرو روانی به بوستان سماع
1. بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
هزار شمع منور به خاندان سماع
1. مدارم یک زمان از کار فارغ
که گردد آدمی غمخوار فارغ
1. امروز روز شادی و امسال سال لاغ
نیکوست حال ما که نکو باد حال باغ
1. گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ
گویند صبح نبود شام تو را دروغ
1. عیسی روح گرسنهست چو زاغ
خر او میکند ز کنجد کاغ
1. ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف