عشق از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1204
1. عشق گزین عشق و در او کوکبه میران و مترس
ای دل تو آیت حق مصحف کژ خوان و مترس
1. عشق گزین عشق و در او کوکبه میران و مترس
ای دل تو آیت حق مصحف کژ خوان و مترس
1. سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس
گر چه ملول گشتهای کم نزنی ز هیچ کس
1. سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس
زانک حوالی عسل نیش زنان بود مگس
1. نیم شب از عشق تا دانی چه میگوید خروس
خیز شب را زنده دار و روز روشن نستکوس
1. حال ما بیآن مه زیبا مپرس
آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس
1. ای دل بیبهره از بهرام ترس
وز شهان در ساعت اکرام ترس
1. نیست در آخرزمان فریادرس
جز صلاح الدین صلاح الدین و بس
1. ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس
مردار بوی دارد دایم دهان کرکس
1. دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس
1. ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس
1. بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس
قمارخانه درآ و ز ننگ وام مترس