6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 صد دریغ از حضرت آخوند مولانا شفیع مرکز پرگار دانش قدوه ارباب علم

2 آنکه بود از دانش او منتظم شیرازه وار دفتر دانائی و مجموعه آداب علم

3 آنکه بر دلها گه تقریر مانند کلید از لب معجر بیانش بود فتح‌الباب علم

4 تیره شد از رفتنش عالم چو پنهان ساخت روی از زوال کوکبش خورشید عالم‌تاب علم

1 جناب حاجی نیکو خصال عبداله که نام او به نکوئیست شهره ایام

2 کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین ز نام نامی او گشته است صاحب نام

3 کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان بدان صفت که با رواح زنده‌اند اجسام

4 کسی که در همه آفاق نیست مانندش نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام

1 جوان جوان بخت و فیروز طالع ثمین گوهر رشته نسل آدم

2 رفیع المکانی که صد پایه قدرش نهاده قدم بر سر عرش اعظم

3 از آن نام نامیش گردیده صادق که چون صبح در راستی میزند دم

4 ببر کرد تشریف دامادی و شد دل او پر و خالی از شادی و غم

1 فرید دهد مسیب که کوکب بختش ز روشنی برخ ماه‌طلعتان ماند

2 محیط فیض رسانی که خامه از دستم ز وصف او بسحاب گهرفشان ماند

3 بنای همت او طرفه مرتفع قصریست که پایه‌اش ز بلندی بآسمان ماند

4 بگاه ریزش ابر کفش عجب باشد به بحر قطره‌ای و گوهری بکان ماند

1 ز تیغ خسرو صاحب قرآن سلطان داراشأن به گاه رزم چون اشرف گریزان روز میدان شد

2 طلب از هرکسی مشتاق کردم سال تاریخش خرد گفتا ز تیغ پادشاه اشرف گریزان شد

1 بما دوش این مژده روح‌پرور ز فیض نسیم سحرگاه آمد

2 که از کعبتین مه و مهر ما را همه نقش امید دلخواه آمد

3 ز دور فلک کوکب ما ز پستی چو یوسف برون از ته چاه آمد

4 سرش بود آخر همه سربلندی بما آنچه از بخت کوتاه آمد

1 حضرت میرزا ابوطالب ابروی سراچه ایجاد

2 آنکه صدخانه دل از لطفش گشت چون کعبه خلیل‌آباد

3 آنکه معمار قدرت آب و گلشن از نکوئی سرشته چون اجداد

4 آنکه دارد نشان شمسه از او زینت ایوان خانه ایجاد

1 افغان ز دور چرخ که آقانصیر را آخر مقام خانه تاریک گور شد

2 یک راست تا بهشت آن نکو صفات زآنجا برهنمائی رب غفور شد

3 داخل ازین چمن چو بعشرت سرای خلد از اشتیاق صحبت غلمان و حور شد

4 مشتاق گفت ازپی تاریخ رحلتش آقانصیر داخل دارالسرور شد

1 شکرلله گشت از عون حق و امداد بخت ایروان مفتوح از تیغ شه صاحب قران

2 سایه برج الهی مهر برج خسروی وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان

3 کلب درگاه امیرالمؤمنین طهماسب شاه آنکه از بیمش فتد تب لرزه برشیر ژیان

4 آن شجاعت پیشه‌کز شمشیر او هنگام رزم هر طرف روی آورد صد جون خون گردد روان

1 راهب که ز داغ رحلت او خونابه ز چشم دوستان رفت

2 پرواز گرفت مرغ روحش زین باغ بروضه جنان رفت

3 رفت و زغمش فغان احباب هر دم ز زمین بر آسمان رفت

4 هرچند زبان آتشین داشت زین بزم بگویمت چسان رفت

آثار مشتاق اصفهانی

6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.