1 شکرلله گشت از عون حق و امداد بخت ایروان مفتوح از تیغ شه صاحب قران
2 سایه برج الهی مهر برج خسروی وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
3 کلب درگاه امیرالمؤمنین طهماسب شاه آنکه از بیمش فتد تب لرزه برشیر ژیان
4 آن شجاعت پیشهکز شمشیر او هنگام رزم هر طرف روی آورد صد جون خون گردد روان
1 شکرلله سرور مهر افسر گردون سریر وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
2 یعنی اعلیحضرت سلطانمحمد آنکه هست کسری عهد و جم وقت و سلیمان زمان
3 آبروی نسل پیغمبر که از لطف خدای بوده است و هست و خواهد بود تا باشد جهان
4 مصطفی را اخترش نور ضیاء انجمن مرتضی را گوهرش چشم و چراغ دودمان
1 حیف از اسماعیل آن روشن دل صافی ضمیر کامد او را سنگ بر مینای هستی ناگهان
2 با دلی چون شیشه ساعت پر از گرد ملال بست بازرگانی عاقبت زین خاکدان
3 مرهم لطفی ندید از گیتی و با خویش برد لالهسان داغی که بردش بر جگر زین گلستان
4 بود از این گلزار فانی تنگدل ناگه رسید بر دماغ او شمیمی از بهشت جاودان
1 هزار شکر که از نوشکفته گشت گلی زابر لطف الهی ز بوستان حسن
2 عطا نموده باو کودکی خدا که چو شمع زپرتو رخش افروخت دودمان حسن
3 زآفت این ثمر نارسیده ایمن باد که هست قوت دل و قوت روان حسن
4 جناب ایزدی از لطف نام او احمد ز تخت عرش رسانیده بر زبان حسن
1 سیداحمد ز دور چرخ وارون چو رفت برون ز غصه دینی دون
2 گفت از پی تاریخ وفاتش مشتاق سیداحمد رفت ز دنیا بیرون
1 لشکر اسلام چون شد داخل بلخ وز بلخ ازبک از افغان پست و بخت وارون شد برون
2 کلک مشتاق از پی تاریخ سالش زد رقم لشکر دین داخل بلخ ازبک دون شد برون
1 صد دریغ از میرسیداحمد عالیجناب کامد او را شیشه هستی ز گدرون برزمین
2 چون برآمد زین گلستان و برنگ بوی گل شد بفردوس از نسیم لطف ربالعالمین
3 گفت مشتاق از پی تاریخ فوت او که گشت سید عالیجنابی داخل خلد برین
1 آه که آخر کسوف کرده ز جور فلک مهر جهانتاب علم میرمحمدحسین
2 کرده غروب و نموده روز جهان را سیاه کوکب فضلش که داشت شعشعه نیرین
3 رفت زو فتاد از صفا محفل دانشوری کانجمن علم و فضل داشت ازو زیب و زین
4 رایت علمش که داشت لشکر دین را بپای گشت نگون و فکند غلغله در مشرقین
1 شکر کز لطف الهی کرد تسخیر جهان همچو مهر از تیغ عالمگیر شاه دینپناه
2 شمع بزم افروز دولت ماه اوج سلطنت آفتاب برج حشمت سایه لطفاله
3 وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان ثانی صاحب قرآن شاه جهان طهماسب شاه
4 نافذالامری که گردون از ازل دارد بگوش حلقه بهر بندگیش از گوشوار مهر و ماه