1 آه از چرخ جفاپیشه که دست نکشد یکنفس از جور و ستم
2 هرکه از گردش ایام گذاشت پا درین مرحله چون نقش قدم
3 ساختش ره سیر از دشت وجود راست چون جاده بصحرای عدم
4 هرکه را در چمن دهر چو سرو ساخت سر سبز ز بخت خرم
1 جناب حاجی نیکو خصال عبداله که نام او به نکوئیست شهره ایام
2 کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین ز نام نامی او گشته است صاحب نام
3 کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان بدان صفت که با رواح زندهاند اجسام
4 کسی که در همه آفاق نیست مانندش نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام
1 حیف از سید محمد کامد از دور سپهر پرتو خورشید رویش عاقبت برطرف بام
2 رفت از این محفل برون و رفتنش احباب را کرد ز هر غم بکام و ریخت خون دل بجام
3 کوکب برج سیادت بود و میکردند کسب مهر و مه نور و ضیا از طلعت او صبح و شام
4 رونهفت از دور چرخ و از زوال کوکبش روز و شب سادات را شد قیر گون و نیل فام
1 آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان وز وفاتش تیره شد عالم بچشم خاص و عام
2 ناگهان پرواز کرده روز یاران شد سیاه آفتاب زندگی چون آمدش برطرف بام
3 از شراب مرگ بیخود گشت تا صبح نشور آه ازین صهبا که گردون ریختش غافل بجام
4 سادس شهر ربیعالاول از دور فلک بود کامد صبح روز زندگی او را بشام
1 زبده اهل کرم آقا نبی صاحب عز و شرف و احتشام
2 آنکه صحاب کف فیاض اوست فیض رسان همه خاص و عام
3 آنکه ز خمخانه لطفش بود پیر و جوان را می عشرت به جام
4 ساخت یکی تکیه که از خرمی دم زند از روضه دارالسلام
1 صد دریغ از حضرت آخوند مولانا شفیع مرکز پرگار دانش قدوه ارباب علم
2 آنکه بود از دانش او منتظم شیرازه وار دفتر دانائی و مجموعه آداب علم
3 آنکه بر دلها گه تقریر مانند کلید از لب معجر بیانش بود فتحالباب علم
4 تیره شد از رفتنش عالم چو پنهان ساخت روی از زوال کوکبش خورشید عالمتاب علم
1 افغان ز شیشه چرخ کاین واژگونه مینا آخر می اجل ریخت در جام میرمعصوم
2 او بود طایر قدس شد زین چمن که گیتی ویرانه است و باشد ویرانه درخور بوم
3 القصه زین غمآباد چون رفت در وفاتش دلها شدند مغموم جانها شدند مهموم
4 کلکم نوشت مشتاق تاریخ رحلت او یزدان کند به جنت مأوای میرمعصوم
1 واحسرتا که غوطه زد آخر بخاک و خون چون صید خورده تیر جفا میرزا رحیم
2 جز زخم کین نچید گلی زین چمن گذشت بس تندتر ز باد صبا میرزا رحیم
3 از لب پی شکایت اعدا به پیش دوست گردد چو غنچه مهرگشا میرزا رحیم
4 آه از دمی که همچو گل از خاک سرزند خونین کفن بروز جزا میرزا رحیم
1 نادر دوران شه گیتیستان کاورده است در کمند حکمش ایزد گردن گردن کشان
2 شهسواری کز سبک سیری شبی را طی کند تابد از مغرب چو خورشید از سوی مشرق عنان
3 تاجداری کافسر زرین او چون آفتاب از درخشانی بود آئینه پرداز جهان
4 معدلت کیشی که در ایام عدل او سزد بهر حفظ گله کوشش گرگ را بیش از شبان
1 هزار شکر که آمد بهار و رفت خزان ز فیض مقدم گل شد جهان پیر جوان
2 ز پرده رخ بصفایی نمود ابر بهار که هرگز آینه ناید برون زآینه دان
3 دمید لاله و گل صدهزار رنگ ز خاک شد آشکار زمین در دل آنچه داشت نهان
4 زمین بجوش طراوت که همچو گل بر شاخ شکفته شد بسر تیر غنچه پیکان