6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 چو تیغ نادر دوران شهنشه ایران بدهر غلغله از فتح قندهار افکند

2 برای جستن تاریخ این همایون فتح ببزم اهل سخن رهروی گذار افکند

3 کشید سر بگریبان و مطلعی مشتاق ز پشت پرده فکرت بروی کار افکند

4 که آشکار ز هر مصرعش شود آن سال که فتح قلعه عدو را بحال زار افکند

1 فروغ مشعله دودمان مرتضوی که همچو مهر بر آفاق مدتی تابید

2 مه سپهر شرف میرزا شفیع که بود چه طعنه‌ها زد رخشندگیش بر خورشید

3 غروب کرد چنان تیره ساخت عالم را که هیچکس نشناسد سیاه را ز سفید

4 چو مرغ روح وی از آشیان عالم قدس بسوی سد ره از این آشیان تنگ پرید

1 غنچه گلبن مقصود زمان رفت بر باد فنا تا خندید

2 صرصر حادثه چون برگ خزان دفتر هستیش از هم پاشید

3 کرد خون در دل مرغان چمن مرگ ازین غنچه نورسته که چید

4 داشت آن مرغ بهشتی دل دل شوق گلزار بهشت جاوید

1 هزارافسوس از آقا علی‌اکبر که دست او فشاندی میوه دایم همچو شاخ نخل بارآور

2 دریغا زان سحاب فیض کز دست در افشانش بجای قطره چون ابر بهاری ریختی گوهر

3 دریغا زان سپهر جود کافشاندی به مسکینان شب و روز از دو کف مانند مهر و ماه سیم و زر

4 چو وقت آمد که گردد پرتو خورشید عمر او بطرف بام از دور سپهر و گردش اختر

1 آه از آن کودک نورس که بود از غم ایام خراشیده چهر

2 توسن کین تاخت چو بر پیکرش جور سپهر و ستم ماه و مهر

3 گفت خرد از پی تاریخ او گشت لگدکوب جفای سپهر

1 گشته جور محمد نبی خسته جگر که خورند از غم او بنده آزاد افسوس

2 عاقبت غمکده هستی او را چون سیل آب شمشیر فنا کند ز بنیاد افسوس

3 از تسیم ستم و صرصر بیداد سپهر خرمن هستی او شد همه بر باد افسوس

4 از جفائی که بر او رفت برآمد هر سو از زن و مرد از آن شدت بیداد افسوس

1 سیدمحمد آنکه فلک از وفات او پنهان دریغ میخورد و آشکار حیف

2 زین گلستان نچیده گلی شد برون دریغ زین بوستان نخورده بری بست بار حیف

3 نخلش ز پا فتاد ز جور سپهر آه سروش نگون شد از ستم روزگار حیف

4 غافل ز رشته در سادات بر زمین افتاده گم شد آن گهر ابدار حیف

1 ازین محنت‌سرا گردید چون شمس‌النساء بیرون ز الطاف الهی جنت المأوی شد منزل

2 ز کلک خویشتن مشتاق جستم سال تاریخش رقم زد شد به فردوس برین شمس‌النساء داخل

1 زین غمکده از لطف خداوند جلیل چون رفت بخلد میرزااسماعیل

2 گفت از پی تاریخ وفاتش مشتاق مسکن بجنان شدش ز افعال جمیل

1 جوان جوان بخت و فیروز طالع ثمین گوهر رشته نسل آدم

2 رفیع المکانی که صد پایه قدرش نهاده قدم بر سر عرش اعظم

3 از آن نام نامیش گردیده صادق که چون صبح در راستی میزند دم

4 ببر کرد تشریف دامادی و شد دل او پر و خالی از شادی و غم

آثار مشتاق اصفهانی

6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.