چون بیتو ننالم زار در از مشتاق اصفهانی غزل 299
1. چون بیتو ننالم زار در گوشه تنهائی
کو طاقت خودداری کو تاب شکیبائی
...
1. چون بیتو ننالم زار در گوشه تنهائی
کو طاقت خودداری کو تاب شکیبائی
...
1. از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی
که ز دیر و حرمت جویم و دردل باشی
...
1. به خون غلتانم از تیر نگاه دم به دم کردی
نظر کن ای شکارافکن چه با صید حرم کردی
...
1. ناکرده عمل ایکه طلبکار بهشتی
خواهی چه ثمر خورد ز تخمی که نگشتی
...
1. رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بتپرستی
...
1. گمان دارد ز ناز و سرکشی گل میکند کاری
وزین غافل که آخر آه بلبل میکند کاری
...
1. نباشد آتشی سوزندهتر از آتش دوری
دل کافر مبادا مبتلای داغ مهجوری
...
1. خوش آن ساعت که بیخشم و غضب با ما تو بنشینی
نه در دل عقدهای ما را نه برابر و ترا چینی
...
1. خوشا مستی و عشق نازنینی
نه آئینی نه کیشی و نه دینی
...
1. به رنگ ذرهام سرگرم مهر عالمافروزی
که ممکن نیست هرگز با کسی آرد به شب روزی
...
1. زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی
که شود مست و زند دستی و کو بدپائی
...
1. در هیچجا هرگز نشد بیند ترا تنها کسی
یا تو در آغوش کسی یا در بر تو ناکسی
...