وزین روی ارهنگ از عثمان مختاری شهریارنامه 105
1. وزین روی ارهنگ ره کردمی
چنین تا بیامد ز جرجان بری
...
1. وزین روی ارهنگ ره کردمی
چنین تا بیامد ز جرجان بری
...
1. که از راه شیراز گشتاسپ زود
سوی اصفهان راند چون زنده رود
...
1. چه گشتاسپ آن دید برکاشت اسپ
بدو اندر آمد چه آذرگشسپ
...
1. ابا مادر و مرد فرزانه شاد
بره بر همی رفت مانند دود
...
1. کنون ای سراینده داستان
ز گفتار دهقان روشن روان
...
1. فرانک شد آگه ز جوهر فروش
بفرمود در دم به شیران زوش
...
1. دلارام روزی بر شاه شد
چنین تا به نزدیکی گاه شد
...
1. چه از کوه بنمود رخسار مهر
فرانک چنین گفت کای خوب چهر
...
1. یکی سخت پیمان کنون یاد دار
به یزدان کازو یافت گیتی قرار
...
1. جهان دیده دهقان چنین کرد یاد
که آن نامه زال پاکیزه زاد
...
1. دلارام را ماند اندر سراند
بر دخت ارژنگ شاه بلند
...