61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب

2 گفت امشب صبر کن چندان که در خواب آیمت صبر خواهم کرد من اما که خواهد کرد خواب

3 سهل باشد ملک دل زیر و زبر زاشوب عشق ملک ایمان را نگهدارد خدا زین انقلاب

4 دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند دیده آبی زد بر آتش ورنه می‌گشتم کباب

1 زان آستان که قبلهٔ ارباب دولت است محرومی من از عدم قابلیت است

2 چشم ز عین بی‌بصری مانده بی‌نصیب زان خاک در گه سرمهٔ اهل بصیرت است

3 رویم که نیست بر کف پایش به صد نیاز از انفعال بر سر زانوی خجلت است

4 دوشم که نیست غاشیه کش در کاب تو آزرده از گرانی بار مذلت است

1 ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را پشت به چشم تو گرم قافلهٔ ناز را

2 روز جزا تا رود شور قیامت به عرش رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را

3 نرگس مردم کشت ننگرد از گوشه‌ای تا نستاند به ناز جان نظر باز را

4 شعلهٔ بازار قتل پست شود گر کنی نایب ترکان چشم صد قدر انداز را

1 گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را که به آن شربت آلوده لب آلوده تو را

2 که به آن مایهٔ جهل این قدرت کرده دلیر که ز اندیشهٔ دل بر حذر آسوده تو را

3 که دران نشئه تو را دست هوس سوده به گل که به رخ برقع شرم این همه بگشوده تو را

4 زده آن آب که بر خاک وجودت ای گل که در خانهٔ عصمت به گل اندوده تو را

1 بر رخ پر عرق مکش سنبل نیم تاب را در ظلمات گم مکن چشمهٔ آفتاب را

2 گر به حیا مقیدی برقعی از حجاب کن پردهٔ رخ که پیش او باد برد نقاب را

3 سوخته فراق را وعدهٔ خام تر مده رسم کجاست دم به دم آب زدن کباب را

4 بی تو به حال مر گم و جان به عذاب می‌کنم بر سرم آی و از سرم باز کن این عذاب را

1 ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب در مشق با کشیدن زلف تو مشگ ناب

2 بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

3 عکست که ای کرده در آب ای محیط حسن می‌بیندت مگر که دل و دارد اضطراب

4 در عالمی که رتبهٔ حسن از یگانگیست نه آینه است عکس پذیر از رخت نه آب

1 چنین است اقتضا رعنائی قد بلندش را که زیر ران او بی‌خود به رقص آرد سمندش را

2 به دنبال اجل جانها دوند از شوق اگر آن بت کند دنبال دام اجل پیچان کمندش را

3 اگر صیدش ز شادی گم نکردی دست و پا رفتی به استقبال یک میدان کمند صید بندش را

4 ملک ایمن نماند بر فلک چون بر زمین آن مه کند ناوک فکن بازوی حسن زورمندش را

1 گر بهم می‌زدم امشب مژهٔ پر نم را آب می‌برد به یک چشم زدن عالم را

2 سوز دیرینه‌ام از وصل نشد کم چه کنم که اثر نیست درین داغ کهن مرهم را

3 آن پری چهره مگر دست بدارد از جور ورنه بر باد دهد خاک بنی‌آدم را

4 ای تو را شیردلی در خم هر موی به بند قید هر صید مکن زلف خم اندر خم را

1 کسی ز روی چنان منع چون کند ما را خدا برای چه داده است چشم بینا را

2 نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز که ساخت عشق تو آوارهٔ جهان ما را

3 درون پرده ازین بیشتر مباش ای گل که نیست برگ و نوا بلبلا، شیدا را

4 هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را

1 به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست بر آسمان ز لب غیب‌افرین برخاست

2 به بزم شعلهٔ ناز بتان جلوه فروش فرو نشست چو آن سرو نازنین برخاست

3 فکار گشت ز بس آفرین لب گردون به قصد جلوه چو آن جلوه‌آفرین برخاست

4 کرشمه سلسله جنبان قید دلها گشت ز باد جلوه چو آن جعد عنبرین برخاست

آثار محتشم کاشانی

61 اثر از غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی