7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار محتشم کاشانی / دیوان اشعار محتشم کاشانی / غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار

غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 این منم کز عصمت دل در دلت جا کرده‌ام این منم کز عشق پاک این رتبه پیدا کرده‌ام

2 این منم کز پاکبازی چشم هجران دیده را قابل نظاره آن روی زیبا کرده‌ام

3 این منم کز عین قدرت دیدهٔ اغیار را بی‌نصیب از توتیای خاک آن پا کرده‌ام

4 این منم کز صیقل آئینهٔ صدق و صفا در رخت آثار مهر خود هویدا کرده‌ام

1 هرگز از زلف کجت بی‌پیچ و تابی نیستم صید این دامم از آن بی‌اضطرابی نیستم

2 گرچه هستم در بهشت وصل ای حوری نژاد چون قرینم با رقیبان بی‌عذابی نیستم

3 دی که بهر قتل می‌کردی شمار عاشقان من یقین کردم که پیشت در حسابی نیستم

4 تا عتابت باشد از حلمم دل خوش که من مرغ آتشخواره‌ام قانع به آبی نیستم

1 منم شکسته نهال ریاض عشق و گلی ز دهر می‌کند امسال غالبا بی‌خم

2 به زخم ناوک او چون شوم شهید کنید شهید ناوک شاطر جلال تاریخم

1 به خوبی ذره‌ای بودی چه در کوی تو جا کردم به دامن گرم آتشپاره‌ای اما خطا کردم

2 منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم

3 تو خود آئینه‌ای بودی ولی ماه جمالت را من از فیض نظر آئینهٔ گیتی نما کردم

4 بلای خلق بودی اول ای سرو سهی بالا منت آخر بلائی از بلاهای خدا کردم

1 منم کز دل وداع کشور امن و امان کردم ز ملک وصل اسباب اقامت را روان کردم

2 منم کانداختم در بحر هجران کشتی طاقت رسیدم چون به غرقاب بلا لنگر گران کردم

3 منم کاورد کوه محنتم چون زور بر خاطر تحمل را به آن طاقت شکن خاطرنشان کردم

4 منم کاویخت چون هجران کمان خویش از دعوی بزور صبر جرات در شکست آن کمان کردم

1 به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم دل از تو می‌کنم ای بت خدا مدد کندم

2 مرا تو کشته‌ای و بر سرم ستاده کسی که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم

3 عجب که با همه عاشق کشی حسد نبری که آن مسیح نفس روح در جسد کندم

4 مرا زیاده ز حد کرده است با خود نیک رسیده کار به آن هم که با تو بد کندم

1 نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم ولی آن کس که گشت اول گرفتار تو من بودم

2 زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری ولی اول کسی کامد به بازار تو من بودم

3 به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی کسی کوشد به جان و سر خریدار تو من بودم

4 من اول از تو کردم احتراز اما اسیری هم که کرد آخر سر خود در سر و کار تو من بودم

1 دو روزی شد که با هجران جانان صحبتی دارم درین کار آزمودم خویش را خوش طاقتی دارم

2 به حال مرگ باشد هرکه دور افتد ز غمخواری من از دلدار دور افتاده‌ام خوش حالتی دارم

3 از آن کو رخت بستم وز سگ او خواستم همت کنون چون سگ پشیمان نیستم چون همتی دارم

4 شبم بی‌زلف او صد نیش عقرب نیست در بستر چو چشم دیر خواب خویش مهد راحتی دارم

1 دانسته باش ای دل کزان نامهربانت می‌برم گر باز نامش می‌بری بی‌شک زبانت می‌برم

2 با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر کامروز یا فردا از آن نازک میانت می‌برم

3 چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت می‌برم

4 مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت می‌برم

1 چراغ خود دگر در بزم او بی‌نور می‌بینم بهشتی دارم اما دوزخی از دور می‌بینم

2 به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من که در دستش کمان خشم را پرزور می‌بینم

3 نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد که من میل نگه زان نرگس مخمور می‌بینم

4 به ساحل گر روم بهتر که دریای وصالش را ز طوفانی که دارد در قفا پرشور می‌بینم

آثار محتشم کاشانی

7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.