7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار محتشم کاشانی / دیوان اشعار محتشم کاشانی / غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار

غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من

2 جان مردم را خراشید آن که حک کرد از جفا حرف راحت را ز برگ نرگس جانان من

3 تا چرا چشم تو پرخون باشد و از من پرآب میشود کور از خجالت چشم خون‌افشان من

4 گشت مژگان تو یکدم خون چکان وز درد آن مانده تا روز قیامت خون‌فشان مژگان من

1 اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من

2 اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو دگر مانده است بر عمر تو افزاید خدای من

3 به یاران این وصیت می‌کنم کز تیغ جور تو چو گردم کشته دامانت نگیرند از برای من

4 به تیغ بی دریغم چون کشد جلاد عشق تو چو گوئی حیف از آن مسکین همین بس خونبهای من

1 شده خلقت چو گریبان کش دلهای همه چون روان بر سر کویت نبود پای همه

2 بر آتش که شده کوی تو جای همه کس وای اگر بر دل گرم تو بود جای همه

3 آنچه در آینهٔ روی تو من می‌بینم گر ببیند همه‌کس وای من و وای همه

4 آه من در صف عشاق به گردون شده آه گر چنین دود کند آتش سودای همه

1 بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان

2 پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان

3 صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان

4 کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان

1 من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا ورنه شهبازی ز چنگت می‌کشد بیرون مرا

2 زود می‌بینی رگ جانم به چنگ دیگری گر نوازش می‌کنی زین پس به این قانون مرا

3 آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز تا تو واقف می‌شود می‌افکند در خون مرا

4 آن که دوش از پیش چشم ساحرش بگریختم تا تو می‌یابی خبر می‌بندد از افسون مرا

1 شعلهٔ حسن تو بالاتر ازین می‌باید برق این شعله هویداتر ازین می‌باید

2 نیم به سمل شده‌ای فیض تمام از تو نیافت خنجر ناز تو بُرّاتر ازین می‌باید

3 طاق ابروی کجت طاقت من طاق نساخت غرهٔ حسن تو غراتر ازین می‌باید

4 شعلهٔ نیم نظرهای توام پاک بسوخت آری اسباب مهیاتر ازین می‌باید

1 چون پیش یار قید و رهائی برابر است آن جا اگر روی و گر آئی برابر است

2 یک لحظه با تو بودن و با غیر دیدنت با صد هزار سال جدائی برابر است

3 لطفی نمی‌کنی که طفیل رقیب نیست لطفی چنین به قهر خدائی برابر است

4 هر بوالهوس که گفت فدای تو جان من پیشت به عاشقان فدائی برابر است

1 کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن

2 کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن

3 کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا تواند تیر عشقش از دل خارا گذر کردن

4 کسی هم بوده کز عشاق چون یک زنده نگذارد تواند مردهٔ افسرده را خون در جگر کردن

1 قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او

2 به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد مرا دل‌بستگی افزون به زلف دلگشای او

3 دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری که بیزار است از آزادی خود مبتلای او

4 جفاکار است لیکن می‌دهد زهر جفاکاری چنان شیرین که از دل می‌برد ذوق وفای او

1 دارم از دست تو بر سر افسر بی‌غیرتی می‌برم آخر سر خود با سر بی‌غیرتی

2 سر چو نقش بستر از جا برندارد هرکه او همچو من پهلو نهد بر بستر بی‌غیرتی

3 از جبینم کوکبی می‌تابد و می‌خوانمش بندهٔ داغ عشق و غیرت اختر بی‌غیرتی

4 هست در زیر نگینم کشوری عالی سواد نام او در ملک غیرت کشور بی‌غیرتی

آثار محتشم کاشانی

7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.