7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار محتشم کاشانی / دیوان اشعار محتشم کاشانی / غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار

غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی

1 روی ناشسته چو ماهش نگرید چشم بی‌سرمهٔ سیاهش نگرید

2 بر سر سرو ملایم حرکات جنبش پر کلاهش نگرید

3 نگهش با من و رویش با غیر غلط انداز نگاهش نگرید

4 مهر من گشته یکی صد ز خطش اثر مهر و گیاهش نگرید

1 بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید

2 عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید

3 شهر دل زود بپرداز که از چار طرف لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید

4 مژده محمل مه کوکبه‌ای می‌آرند از درون رخش برون تاز که جمازه رسید

1 باز جائی رفته‌ام کز روی یارم شرمسار روی برگشتن ندارم شرمسارم شرمسار

2 در تب عشقم هوس فرمود نا پرهیزیی کاین زمان تا حشر از آن پرهیزگارم شرمسار

3 با رخ و زلفش دلم شرط قراری کرده بود هم از آن شرحم خجل هم زان قرارم شرمسار

4 قول و فعل و عهد و شرطم بود پیشش معتبر پیش او اکنون به چندین اعتبارم شرمسار

1 ما به یارانیم مشغول و رقیب ما به یار یا به یاران می‌توان مشغول بودن یا به یار

2 یاری یاران مرا از یار دور افکنده است کافرم گر بعد ازین یاری کنم الا به یار

3 چند فرمایندم استغنا و گویندم مزن حرف جز با غیر و روی غیرتی بنما به یار

4 یار تا باشد چرا باید زدن با غیر حرف غیر تا باشد چرا باید زد استغنا به یار

1 هان ای دل هجران گزین در جلوه است آن مه دگر تشریف استغنا مکن بر قد من کوته دگر

2 ای فتنه می‌انگیزی از رفتار او گرد بلا خوش میکشی میل فسون در چشم این گمره دگر

3 چاه ز نخدانش ببین ای دیده و کاری مکن کاندر ته آن چه فتدجان من بی ته دگر

4 دزدیده می‌بینی دلا رخسار طاقت سوز او این آتش رخشان شرر می‌سوزدت باالله دگر

1 بترس از آن که درآرد سر از دهان من آتش به جانب تو کشد شعله از زبان من آتش

2 بترس از آن که ز آمیزشت به چرب زبانان شود زبانه‌کش از مغز استخوان من آتش

3 بترس از آن که چه باران لطف بر همه باری به برق آه زند در دل تو جان من آتش

4 بترس از آن که ز حرف حریف سوز نوشتن به جانب تو زند در قلم بنان من آتش

1 سخن درست بگویم اگرچه می‌ترسم که آتش از دهنم سر برآرد از اعراض

2 به غیر عهد نهان نیستی ازو دیدم که بر محبت ما بی‌دریغ زد مقراض

1 داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق

2 بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق

3 من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود با دل پرآرزو در دام صیاد فراق

4 وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق

1 وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک

2 کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک

3 وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک

4 یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است غیر بی‌غیرت درین معنی کسی را نیست شک

1 چون من کجاست بوالعجبی در بسیط خاک آب حیات بر لب و از تشنگی هلاک

2 دارم ز پاک دامنی اندر محیط وصل حال کسی که سوخته باشد ز هجر پاک

3 آن می که می‌دهندم و من در نمی‌کشم ریزم اگر به خاک شود مرده نشاء ناک

4 در دست وصل سوزن تدبیر روز و شب دل ز احتراز کرده نهان جیب چاک چاک

آثار محتشم کاشانی

7 اثر از غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات از رسالهٔ جلالیه در دیوان اشعار محتشم کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.