آثار محیط قمی

صفحه 1 از 14
14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار محیط قمی / هفت شهر عشق محیط قمی

هفت شهر عشق محیط قمی

1 اگر زنطقه ی موهوم، آمده دهنی دهان تو است در آن نقطه هم بود سخنی

2 نمود لعل تو اثبات ذات جوهر فرد روا است بوسه زدن بر چنین لب و دهنی

3 ستاره سان همه چشم فلک صفت همه گوش که بینم آن دهن و بشنوم از آن سخنی

4 لطیف پیکر او، زآن نداشت سایه که بود زجان زنده دلانش لطیف تر بدنی

1 درخور حمد و ثنا بار خدایی است کریم که ز خوان کَرَمش بهره بَرد دیو رجیم

2 نیک و بد را ننمود از در احسان محروم سلطنت داد به فرعون و نبوت به کلیم

3 آیت بخشش او نقد روان است و خرد چشم بیننده و گوش شنوا قلب سلیم

4 احد است و صمد و لم یلد و لم یولد حاکم منتقم و عادل و علّام و حکیم

1 ای دل به یمن سلطنت فقر، شاه باش بی پا و سرپناه سریر و کلاه باش

2 با نیستی بساز و غم بیش و کم مخور بر بیش و کم هر آن چه بود پادشاه باش

3 تا کی سپید جامه توان بود و دل سیاه؟ یک چند دل سپید و مرقع سیاه باش

4 طی طریق پرخطر عشقت آرزو است وارسته از دو کون، چو مردان راه باش

1 ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر

2 عمرت دراز باد که آمد طرب فزا با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر

3 سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت در گلشن زمانه و در جویبار عمر

4 صبر و قرار عمر، تو بودی و بی تو رفت از کف زمام طاقت و صبر و قرار عمر

1 منم که شهره به سرگشتگی به هر کویم فتاده در خم چوگان عشق، چون گویم

2 هوای گلشن فردوس برده از خاطر نسیم روح فزا، خاک آن سر کویم

3 چنان ز خویش تهی گشته ام، ز جانان پر که گر ز پوست برآیم تمام خود اویم

4 عجب مدار اگر مشک بوی شد نَفَسم که همدم سر آن زلف عنبرین بویم

1 نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد

2 آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد

3 قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش بهر یغمای دل عاشق مسکین آمد

4 تلخی زهر غم هجر به امید وصال به مذاق من سودازده شیرین آمد

1 یک دو روزی در کفم آن سیم ساق افتاده بود یاد آن ایام خوش، کین اتفاق افتاده بود

2 بهره ای کز عمر خود بردیم، این اوقات بود که اتفاق صحبت اهل وفاق افتاده بود

3 با خیالش بس که مشغولم ندانستم به عمر کی وصالش اتفاق و کی فراق افتاده بود

4 عَقد اُلفت نو عروس دهر با هرکس به بست از نخستین روز در فکر طلاق افتاده بود

1 به بزم قرب حجابی به غیر دوست ندیدم چو زین حجاب گذشتم به وصل دوست رسیدم

2 ز لوح دل چو زدودم غبار ظلمت کثرت جمال شاهد وحدت به چشم خویش بدیدم

3 ز کام خود بگذشتم به خواهش دل جانان رضای خاطر او بر مراد خویش گزیدم

4 ز غیر دوست رمیدن بود طریقه ی عاشق عجب مدار اگر من زخویشتن برمیدم

1 شهی که شیوه ی درویش پروری داند رموز سلطنت و سرّ سروری داند

2 بقای دولت آن شاه را بشارت باد که رسم معدلت و دادگستری داند

3 بماند نام نوشیروان زعدل به جای خلاف آن که بقا در ستمگری داند

4 ز تیر آه حذر کن که این خدنگ بلا گذشتن از سپر چرخ چنبری داند

1 یار برفت و دور از او، صبر و قرار شد زکف سیل سرشک از پیش، گشت روان به هر طرف

2 تا شده از نظر نهان، نقطه ی خال دلکشش دایره سان به دور دل، اندوه و غم کشیده صف

3 بی رخ و طُرّه ات مرا، ای مه آفتاب رو روز سیاه شد زغم، دیده سپید از أسف

4 مشعل آفتاب شد، تیره زدود آه من تا مه عرضت گرفت از خط مشک سا کلف

آثار محیط قمی

14 اثر از هفت شهر عشق محیط قمی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هفت شهر عشق محیط قمی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی