ای شمع جهان افروز از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 1
1. ای شمع جهان افروز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
...
1. ای شمع جهان افروز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
...
1. ای خاک درت جام جم ما
آیا خبرت هست از غم ما
...
1. ای مرهم سینۀ خستۀ ما
وی مونس قلب شکستۀ ما
...
1. در عشق تو شهرۀ آفاقم
دیوانۀ حلقۀ عشاقم
...
1. صهبای خم تو خرابم کرد
سودای غم تو کبابم کرد
...
1. عمریست که دست و گریبانم
با بخت سیاه و رقیبانم
...
1. مهر تو رسانده بماه مرا
وز چه بذروۀ جاه مرا
...
1. ای بستۀ بند هوی و هوس
جهدی تا هست این نیم نفس
...
1. تا نخل امیدم را تو بری
شیرین تر از این نبود ثمری
...
1. هر کس که بعهد وفا نکند
پس دعوی صدق و صفا نکند
...
1. آن دل که بیاد شما نبود
شایستۀ هیچ بها نبود
...
1. چشمی که ز عشق نمی دارد
از لؤلؤ تر چه کمی دارد
...