10 اثر از ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: إِنَّ مَثَلَ عِیسی‌ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ... این آیت از یک روی اشارت بقدرت خدای دارد، و از یک روی اشارت بتخصیص و تشریف عیسی (ع) و آدم (ع). اما تخصیص ایشان ظاهر است. و بیان قدرت آنست که: در آفرینش عیسی و آدم باز نمود که خدای قادر بهر کمالست، و قدرت او بی‌کسب و بی‌احتیال است. ,

توانایی او بی‌عجز و بی‌زوال است، و پایندگی او در عزّت و قدرت بی‌گشتن حال است. ,

نه خود در وصف قدرت بلکه در همه اوصاف قیّوم و متعال است. هر چه خواهد کند، و توان آن دارد که از نطفه مرده گاه آدمی زنده کند، وز بیگانه مرده گه آشنا زنده کند. ازین عجب‌تر که از خاک مرده آدم صفی آرد، و از مریم بی‌پدر عیسی (ع) پیدا کند، میان این و آن خدایی خود پیدا می‌کند و قدرت خود بخلق مینماید. آن چیست که در عقل محالست که نه در تحت قدرت ذو الجلال است؟ آن چیست از معدوم که نه اللَّه بر آن قادر بر کمالست؟ مخلوق را قادر گویند لکن بر سبیل مجاز قدرت او کسبی، بعضی تواند و بعضی نه، و خدای بهر چیز قادر است: در معدوم چنان که در موجود، در مستحیل چنان که در معقول، در خیر و در شر، و در طاعت و در عصیان. ,

قال اللَّه تبارک و تعالی وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً.یکی از بزرگان دین خدای را عزّ و جلّ ثنا کرد و گفت: یا من یقدر و لکنه یغفر، یا من یعلم و لکنه یحلم، یا من یبصر و لکنه یصبر. این ثنا از آن خبر برگرفت که: «انّ حملة العرش ثمانیة. اربعة تسبیحهم: سبحان اللَّه عدد حلمه بعد علمه، و اربعة تسبیحهم سبحان اللَّه عدد عفوه بعد قدرته. ,

قوله تعالی: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسی‌ مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنی احساس دانستن است و یافتن بخرد، و دیدن بحاسه بصر، میگوید که: چون عیسی (ع) بدانست و دریافت که جهودان بر کفر محکم ایستاده‌اند، و اصرار ایشان بر کفر دید و قصد قتل عیسی (ع) میکردند و ساز بد که پنهان می‌ساختند، عیسی (ع) در آن حال از ایشان برگشت و راه گریز گرفت، تا بقومی حواریان در افتاد. یعنی گازران که جامها می‌شستند و سپید میکردند. از ایشان نصرت خواست بر جهودان و گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ؟ انصار جمع نصیر است چنان که اشهاد جمع شهید، و الی بمعنی مع است، چنان که گفت آنجا: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی‌ أَمْوالِکُمْ یعنی مع اموالکم و عرب گویند: «الذّود الی الذود ابل» یعنی مع الذود. و معناه «من یضیف نصرته ایای الی نصرة اللَّه؟» آن کیست از شما که مرا نصرت کند با آنکه اللَّه مرا نصرت میدهد. ,

گفته‌اند این نصرت زبان است و اثبات حجت که میطلبید، نه نصرت شمشیر. ,

قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ حواریون گفتند که ما یارانیم خدای را و این بر فراخی مجال عرب است در سخن ایشان، مراد بآن نصرت دین است، چنان که گفت: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ یعنی: ان تنصروا دین اللَّه. جای دیگر گفت: وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ای و ینصرون دین اللَّه و رسوله. ,

امّا حواریون، خلافست میان علما که این نام ایشان را از بهر چه نهادند؟ قومی گفتند: از بهر آنکه جامهای سپید داشتند، عیسی (ع) بایشان در رسید و ایشان همه سپید جامه بودند، صید ماهی میکردند. و درست آنست که گازران بودند: «کانوا یحوّرون الثّیاب ای یبیّضونها» و زن را حوراء گویند به آن معنی که سیاهه چشم وی سیاه باشد و سپیده سخت سپید و خالص. رسول خدا (ص) گفت: «هر پیغامبری را حواری است، حواری ما زبیر بن العوام است. این خبر دلیل است که حواری نامیست خاصگیان هر پیغامبری را. ازین جاست که قتاده گفت: انّ الحواریین کلهم من قریش: ابو بکر، و عمر، و علی، و حمزة، و جعفر، و ابو عبیدة بن الجراح، و عثمان بن مظعون، و عبد الرحمن ابن عوف، و سعد بن ابی وقاص، و عثمان ابن عفان، و طلحه ابن عبید اللَّه و الزبیر ابن العوام و در قصه این آیت گفته‌اند که مریم عیسی (ع) را با حرفت صبّاغی داد پیش مهتر صبّاغان، چون آن حرفت بدانسته بود و دریافته، آن مهتر صباغان جامهای بسیار بوی داد، و بر هر جامه نشان کرد بر آن رنگ که میخواست. آن گه به عیسی گفت: این جامها رنگارنگ می‌باید هر یکی چنان که نشان کرده‌ام به رنگ میکن، این بگفت و به سفری بیرون شد و جامها بعیسی سپرد. عیسی رفت و آن جامها همه در یک خنب نهاد بر یک رنگ راست، و گفت: «کونی باذن اللَّه علی ما ارید منک» پس آن گه مهتر صباغان زود از سفر باز آمد و آن جامها دید، در یک خنب نهاده، و بیک رنگ داده، دل‌تنگ شد، گفت: این جامها تباه کردی! عیسی گفت: جامها چون خواهی؟ و بر چه رنگ خواهی؟ تا چنانک تو خواهی از خنب بیرون آرم، چنان کرد. یکی سبز آمد، یکی زرد، یکی سرخ چنانک مراد بود. آن مرد از کار وی عجب درماند و دانست که بجز صنع الهی نیست، بوی ایمان آورد و اصحاب وی همه ایمان آوردند. و نصرت دین وی کردند. ,

قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ الایه... ای الّذین ربطناهم بالخذلان و وسمناهم بوصف الحرمان، اخبرهم انا سوف ننقلهم عن دار الهوان و من الخذلان و الحرمان الی العقوبة و النیران، کسی که در ازل خسته تیغ شقاوت شد، در ابد کمند سعادت او را نگیرد، و آن را داغ خذلان بر جان نهادند، نی! روزبه و دولت یار او نباشد، آن را که نواختند آن روز نواختند، و آن را که راندند آن روز راندند. ,

عباس را که کمند سعادت از مکنون غیب بینداخته بودند، در کعبه شد و سر پیش بر سجود نهاد و می‌گفت یا لات! یا هبل! بار خدای عالم میگفت: لبیک عبدی لبیک!» غلغل در فرشتگان افتاد که بار خدایا! او لات و هبل میخواند و تو بعزّت خویش جواب میدهی! گفت ای فرشتگان! آرام گیرید، که شما را بر مکنونات غیب ما اطلاع نیست، اگر او را در بندگی سهو و غلط افتاد ما را در خداوندی سهو و غلط نیفتاد، و شما نظارگیان آئید نظاره کنید، تا تقدیر ما در حق وی و فرزندان وی تا بقیامت چه اعجوبه بیرون دهد! و آنکه آن میر پیغامبران نوح پیشانی خویش بدان درگاه در خاک مالید و گفت: بار خدایا! در دل پدران در حق فرزندان تو به دانی، تواند بود که برین ضعف و پیری ما رحمت کنی، و این پسر را دین اسلام کرامت کنی. از جبار عالم خطاب آمد که: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ یا نوح! حکم ما چنان رفت در ازل که سر فرزند تو کلاه توحید را نشاید، و حکم ما را مرد نه، و بر آن مزید نه! تا بدانی که این کاریست رفته و بوده! آن را که خواندند آن روز خواندند، و وسیلت نه، و آن را که راندند آن روز راندند، و علت در میان نه! آن کشته قضا چندین سال بساط عبادت پیمود بر امید وصل، چون پنداشت که دیده املش گشاده شود، یا نفحه وصال در دلش وزد، از سماء سمو بر خاک مذلّت افتاد اخلد الی الارض سیاه افتاد است. ,

3 پیش تو رهی چنان تباه افتادست کز وی همه طاعتی گناه افتادست‌

4 این قصه کز آن روی چو ماه افتادست این رنگ گلیم ما سیاه افتادست.

قوله تعالی الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا این الذین همان گروهند که لِلَّذِینَ اتَّقَوْا در آیت اول اشارت به ایشانست میگوید گفتار ایشان اینست که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا و کردار ایشان الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ این آیت بیان گفت ایشان و آن آیت نعت کرد ایشان گفتار بجای اساس است و کردار بجای بنا، و اساس بی‌بنا بکار نیاید و بنای بی‌اساس پای ندارد. یعنی که تا هر دو خصلت سر درهم ندهند بنده بدرجه ایمان نرسد، و انّنا آمنّا در حق وی محقق نشود. ,

فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا میگوید خداوند ما! بیامرز گناهان ما. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ای احفظنا من الشهوات و الذنوب المودّیة الی النار: و مگذار ما را فرا کاری و گفتی که سرانجام آن آتش بود. ,

الصَّابِرِینَ مکسور است بآن لام که در لِلَّذِینَ اتَّقَوْا است. و صبر در لغت عرب حبس است. و مصبوره که مصطفی از خوردن گوشت او نهی کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایی بیافتند و وی را می‌زدند تا مردار گشت هم موقوده است و هم مصبوره. پس معنی الصَّابِرِینَ آنست که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران گفتند الصَّابِرِینَ ای علی ما امر اللَّه عز و جل و فرائضه، و الصابرین علی دینهم و علی ما اصابهم. یعنی که شکیبایان‌اند بر گذاردن فرمان اللَّه، و بجای آوردن فرائض و لوازم. و شکیبایان‌اند بهر چه بایشان رسد از رنجها و مصیبتها و بی‌کامیها. ,

وَ الصَّادِقِینَ یعنی فی الاعتقاد و القول و العمل، و ذلک غایة الایمان، راست گویان و راست روان و راست کاران، در دل با صدق اعتقادند، و در زبان با صدق گفتارند، و در ارکان با صدق کردارند. وَ الْقانِتِینَ ای المطیعین للَّه، و الدائمی العبادة فی السرّ و الجهر خدای را فرمان برداران‌اند، و همیشه وی را پرستندگان چه در نهان و چه در آشکارا در همه حال چنانند. وَ الْمُنْفِقِینَ یعنی من الحلال فی طاعة اللَّه، هزینه کنندگان و صدقه دهندگانند، و آنچه دهند حلال دهند، و در راه خدا دهند، نعمت اللَّه در طاعت اللَّه خرج کننده وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ. ,

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ هر جای که یا أَیُّهَا النَّاسُ گفت اتَّقُوا رَبَّکُمُ در آن پیوست، و هر جای که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا گفت اتَّقُوا اللَّهَ در آن پیوست. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب عموم است که تقوی ایشان بر دیدار نعمت است، و همت ایشان پرورش تن برای خدمت حق جلّ شأنه. ,

و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب اهل نواخت و کرامت است، که تقوی ایشان بر مراقبت منعم است و قصد ایشان روح روح در مشاهدت حق، و شتّان ما بینهما. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب مزدوران است و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب عارفان. مزدوران در طلب ناز و نعمت‌اند، و عارفان در طلب راز ولی نعمت. مزدوران از اللَّه غیر او خواهند، و عارفان خود اللَّه خواهند. احمد بن خضرویه حق تعالی را بخواب دید گفتا: «یا احمد! کلّ الناس یطلبون منّی الّا ابا یزید فانّه یطلبنی». ,

3 اذا ما تمنّی النّاس روحا و راحة تمنّیت ان القاک یا عزّ خالیا

4 روزی که مرا وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید

قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، اول خانه‌ای که بر زمین نهادند مردمان را، لَلَّذِی بِبَکَّةَ این است که به مکة، مُبارَکاً برکت کرده در آن، وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ (۹۷) و نشانی ساخته جهانیان را. ,

فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ در آن خانه نشانهایی است پیدا روشن، مَقامُ إِبْراهِیمَ فرود آمدن‌گاه و نشستنگاه ابراهیم، وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. و هر که در آن خانه شد، ایمن گشت. وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ و خدایراست بر مردمان، حِجُّ الْبَیْتِ قصد و زیارت خانه، مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا هر که تواند که بآن راهی برد، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که کافر شد، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۹۷) خدای بی‌نیاز است از همه جهانیان. ,

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگوی ای خوانندگان تورات، لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ‌ چرا می کافر شوید بسخنان خدای (که در تورات می‌خوانید)؟ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلی‌ ما تَعْمَلُونَ (۹۸) خدا گواه است و دانا بآنچه میکنید. ,

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگو: ای خوانندگان تورات، لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ چرا می‌بازگردانید از راه خدای؟ مَنْ آمَنَ آن کس که بگروید، تَبْغُونَها عِوَجاً عیب و کژی می‌جوئید راهی را که خدای راست نهاد؟ وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ و شما خود گواهان که چنین است، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۹) و خدای ناآگاه نیست از آنچه میکنید! ,

قوله تعالی: الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا رب العالمین جل جلاله و تقدست اسمائه و لا اله غیره، درین آیت دوستان خود را می‌نوازد، و روش ایشان باز می‌گوید و گفتار و کردار ایشان می‌ستاید، و می‌پسندد. آفرین خدا بر آن جوانمردان باد که در هر چه گویند و هر چه خواهند و هر قاعده که نهند از اول نام دوست برند، و ازو گویند، و باو گویند، که با او خو کرده‌اند و بآن آسوده‌اند. ,

2 با هر که سخن گویم گر خواهم و گر نه ز اول سخن نام توام در دهن آید

آن گه در هر چه شنوند و خوانند گویند: «آمنّا» در گفته اللَّه گویند «آمنّا» در گفته رسول گویند «آمنا» از ذات صمدی و صفات سرمدی شنوند گویند «آمنّا» بهشت و دوزخ و ترازو و صراط شنوند گویند «آمنّا» امروز نادیده در غیبت «آمنّا» فردا در قیامت با مشاهدت «آمنّا» جلال رؤیت ذو الجلال، و رضوان اکبر، هم در قیامت هم در بهشت ثمره «آمنّا.» ,

4 بهرچ از اولیا گویند ارزقنا و دفّقنا بهرچ از انبیا گفتند: آمنّا و صدّقنا

قوله تعالی: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسی‌ مِنْهُمُ الْکُفْرَ آن گه که دریافت و بدانست عیسی (ع) از کافری آن قوم، قالَ گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ؟ یاران من از شما کیست با آنک خدای خود یار است مرا؟ قالَ الْحَوارِیُّونَ حواریون گفتند: نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ ما یارانیم خدای را، آمَنَّا بِاللَّهِ بگرویدیم بخدای که یگانه است وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (۵۲). پس گواه باش تو که رسول خدایی که ما گردن نهادگانیم. ,

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ خداوندا، ما بگرویدیم بآنچه فرو فرستادی، وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ و بر پی فرستاده تو ایستادیم، فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ (۵۳) ما را نام نویس با گواهان خویش که گواهی میدهند بتوحید و تصدیق. ,

وَ مَکَرُوا و مکر ساختند آن جهودان، وَ مَکَرَ اللَّهُ و مکر ساخت خدای وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ (۵۴) و اللَّه بهتر همه ماکران است. مکر او مه و ساز او به. ,

إِذْ قالَ اللَّهُ اللَّه گفت: یا عِیسی‌. إِنِّی مُتَوَفِّیکَ من روزی ترا اکنون از زمین سپری خواهم کرد، وَ رافِعُکَ إِلَیَّ و ترا بسوی خود بر خواهم آورد، وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ترا از کافران باز خواهم رهانید. وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ و خواهم کرد ایشان را که پی برند بتو در توحید، فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا زبر دشمنان تو که بمن کافراند، إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ تا روز رستاخیز، ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ آن گه بازگشت شما همه با من است. فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ داوری برم میان شما. فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (۵۵) در آنچه شما در آن مختلف گشتید. ,

قوله تعالی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ. الآیة... مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی (ص) آن روز که بغزاء احد بیرون شد چون بمقام رسید بشعبی از شعبهای احد فرو آمد، و پنجاه مرد تیرانداز از لشکر خود برگزید، و عبد اللَّه بن جبیر انصاری برادر خوات جبیر بر سر ایشان امیر کرد، و ایشان را بپایان کوه بر گذرگاه دشمن بداشت، و گفت: اگر بینید که ما را نصرت است یا هزیمت، هر چون که باشد، شما از اینجا مروید و برمگردید مبادا که برگردید و آن گه دشمن از پس در آید و ما را دریابد. پس لشکر قریش در رسید. خالد بن ولید بر میمنه ایشان، و عکرمة بن ابی جهل بر میسره ایشان و زنان قریش نیز با ایشان بیرون آمده، دف میزدند و شعر میگفتند، چنان که عادت ایشان بود. مصطفی (ص) و یاران حمله بردند، و کافران را هزیمت کردند، و قومی را بکشتند. از ایشان یکی ابی بن خلف جمحی بود، وقتی رسول خدا (ص) را گفته بود مرا مادیانی است وی را علف میدهم و نیکو میدارم تا بر پشت آن ترا کشم. رسول خدا جواب داد که من ترا کشم انشاء اللَّه. پس روز احد، ابی بن خلف نزدیک رسول (ص) درآمد و قصد وی میکرد، رسول خدا (ص) بگذاشت تا نزدیک درآمد، حربه‌ای ستد از حارث بن الصمة و بر گردن وی زد از اسب بیفتاد. چنان که گاو بانگ میکرد و میگفت: «قتلنی محمد.» ,

قوم وی وی را بر گرفتند، گفتند: مترس، باکی نیست، و ضربت کشنده نیست. ,

جواب داد که: چه جای اینست، اگر محمد خیو بر من افگندی مرا بکشتی، که از وی شنیدم که من ترا بکشم. دیگر روز آن بدبخت از آن زخم بمرد. و حسان بن ثابت در وی میگوید: ,

4 لقد ورث الضّلالة عن أبیه ابی حین بارزه الرّسول‌

قوله تعالی: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ هر تنی چشنده مرگست، وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ و مزدهای شما بتمامی بشما سپارند، یَوْمَ الْقِیامَةِ و این مزد شما را روز رستاخیز دهند، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ هر که را دور کنند از آتش، وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ و در بهشت در آرند، فَقَدْ فازَ پیروز آمد و رست، وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا و نیست زندگانی این جهانی، إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (۱۸۵) مگر بر خورداری بفرهیب. ,

لَتُبْلَوُنَّ میخواهند آزمود شما را، فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ در مالهای شما و در تنهای شما، وَ لَتَسْمَعُنَّ و میخواهید شنید، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ از جهودان که کتاب دادند ایشان را پیش از شما، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا و ازیشان که انباز گرفتند با خدای، أَذیً کَثِیراً ناخوشیهای فراوان، وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا اگر شکیبایی کنید بپرهیزگاری، فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۸۶) آن از استواری کارهای دین است و درستی نشانهای آن. ,

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ خدای گرفت پیمان ازیشان که تورات دادند ایشان را، لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ که لا بد پیدا کنند مردمان را شأن محمد، وَ لا تَکْتُمُونَهُ و آن را پنهان نکنند، فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ پس آن را انداختند با پس پشت ایشان، وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا و بفروختن پیمان خدای بهای اندک خریدند، فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ (۱۸۷) بد چیزی که میخرند. ,

لا تَحْسَبَنَّ مپندار، الَّذِینَ یَفْرَحُونَ ایشان که شاد می‌شوند، بِما أَتَوْا بآنچه کردند، وَ یُحِبُّونَ و دوست میدارند، أَنْ یُحْمَدُوا که ایشان را بستایند. ,

آثار رشیدالدین میبدی

10 اثر از ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳- سورة آل عمران- مدنیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.