قوله تعالی: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ مفسّران گفتند: بر اینجا بهشت است و انفاق بیرون کردن زکاة از مال. میگوید: تا زکاة از مال بیرون نکنید، و بدرویشان ندهید، ببهشت نرسید. این قول خطاب با توانگران است علی الخصوص، و گفتهاند که: این خطاب با عامّه مؤمنانست، توانگران و درویشان هر کسی بر اندازه و توان خویش باین انفاق مخاطب است، و آن از ایشان پسندیده. ,
چنان که جای دیگر ایشان را در هزینه کردن و ایثار نمودن با فقر و فاقه بستود و بپسندید، و گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. ,
آن روز که این آیت آمد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ زید بن حارثه آمد و اسپی آورد و گفت: «یا رسول اللَّه هذا ممّا احبّه» ,
این اسپ دوست دارم، خواهم که در راه خدای خرج کنم، از من بپذیر. مصطفی (ص) اسامة بن زید را بخواند و اسپ بوی داد. زید دلتنگ گشت، گفت: «من این از بهر صدقه آوردم. مصطفی (ص) گفت: «اما انّ اللَّه قد قبلها منک!» ,
قوله تعالی: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ من انفق محبوبه من الدنیا وجد مطلوبه من المولی. و من انفق الدّنیا و العقبی و جد الحقّ تعالی، و شتّان ما بینهما. یکی مال باخت در دنیا ببرّ اللَّه رسید، یکی ثواب باخت و در عقبی بوصل اللَّه رسید. ,
هر که امروز بمال و جاه بماند فردا از ناز و نعمت درماند، و هر که فردا با ناز و نعمت بماند، از راز ولی نعمت باز ماند. ,
3 بهرچ از راه باز افتی، چه کفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست وامانی، چه زشت آن نقش و چه زیبا
حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ «من» تبعیض در سخن آورد. میگوید: اگر بعضی هزینه کنی از آنچه دوست داری ببرّ مولی رسی، دلیل کند که اگر همه هزینه کنی بقرب مولی رسی. ای بیچاره چون میدانی که ببرّ او مینرسی تا آنچه دوست داری ندهی، پس چه طمع داری که ببارّ رسی با این همه غوغا و سودا که در سر داری؟! ,
قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، اول خانهای که بر زمین نهادند مردمان را، لَلَّذِی بِبَکَّةَ این است که به مکة، مُبارَکاً برکت کرده در آن، وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ (۹۷) و نشانی ساخته جهانیان را. ,
فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ در آن خانه نشانهایی است پیدا روشن، مَقامُ إِبْراهِیمَ فرود آمدنگاه و نشستنگاه ابراهیم، وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. و هر که در آن خانه شد، ایمن گشت. وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ و خدایراست بر مردمان، حِجُّ الْبَیْتِ قصد و زیارت خانه، مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا هر که تواند که بآن راهی برد، وَ مَنْ کَفَرَ و هر که کافر شد، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۹۷) خدای بینیاز است از همه جهانیان. ,
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگوی ای خوانندگان تورات، لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ چرا می کافر شوید بسخنان خدای (که در تورات میخوانید)؟ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلی ما تَعْمَلُونَ (۹۸) خدا گواه است و دانا بآنچه میکنید. ,
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ بگو: ای خوانندگان تورات، لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ چرا میبازگردانید از راه خدای؟ مَنْ آمَنَ آن کس که بگروید، تَبْغُونَها عِوَجاً عیب و کژی میجوئید راهی را که خدای راست نهاد؟ وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ و شما خود گواهان که چنین است، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۹) و خدای ناآگاه نیست از آنچه میکنید! ,
قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ مجاهد گفت: مسلمانان و جهودان در کار قبله سخن گفتند، و تفاخر کردند هر کس ازیشان بقبله خویش. جهودان گفتند: بیت المقدس فاضلتر و شریفتر، و قبله آن است که مهاجر انبیاست در زمین مقدّسه. ,
مسلمانان گفتند: قبله کعبه است و کعبه شریفتر و عظیمتر و نزدیک خدا بزرگوارتر و دوستر از همه روی زمین، فأنزل اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ایشان درین منازعت بودند که ربّ العالمین تفضیل کعبه را این آیت فرستاد. ,
فصل فی فضائل مکة ,
اکنون پیش از آنکه در تفسیر و معانی خوض کنیم، از فضائل مکه و خصائص کعبه طرفی بر گوئیم، هم از کتاب خدا عزّ اسمه، و هم از سنّت مصطفی (ص): قال اللَّه: جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ و وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً و وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ. و طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ و إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها. و رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً. و وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ. وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ و فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ. و أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. و إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ و وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا... الی غیر ذلک من الآیات الدّالّة علی شرفها و فضلها. این آیات هر یکی بر وجهی دلالت کند بر شرف کعبه و فضیلت آن، و بزرگواری و کرامت آن نزدیک خداوند عزّ و جلّ. آن را عتیق خواند، و عتیق کریم است و از دعوی جبّاران آزاد یعنی که: بزرگوارست آن خانه بنزدیک خداوند عزّ و جلّ، و آزاد است، که هرگز هیچ جبار سرکش دعوی در آن نکرد و قصد آن نکرد. مسجد حرام خواند و شهر حرام و بیت حرام، یعنی که با آزرم است، و با شکوه، و با وقار. بازگشتنگاه جهانیان و جای امن ایشان، و نزولگاه انبیاء و مستقرّ دوستان، منبع نبوّت و رسالت و مهبط وحی و قرآن. ,
قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ... کردگار قدیم، جبّار نامدار، عظیم، خداوند دانا، کریم عزّ جلاله و عظم شأنه درین آیت فضیلت کعبه و شرف او نشر کرد، و بزرگواری آن فرا جهانیان نمود، گفت جلّ جلاله: نخستین خانهای که نهاده شد مردمان را آنست که به مکه. خانهای که مردمان همه زحام در آن آرند، و جهانیان روی بدان نهند و مؤمنان گرد آن گردند، مجاورت را، و نماز را و دعا را، و صلوات و زیارت را. خانهای با خیر و با برکت، با شکوه و با کرامت. کس در آن نشد مگر با نثار رحمت، و کس بازنگشت مگر با تحفه مغفرت. ,
قال النّبی (ص): «من حجّ حجّة الاسلام یرجع مغفورا له». ,
خانهای که نماز بدان تمام، و حج بدان تمام، و قصد بدان نجاة، و دعا آنجا مستجاب، و زندگانی آنجا قربت، و مرگ آنجا شهادت. ,
قال علیه الصّلاة و السّلام «من مات بمکّة فکأنّما مات فی السّماء الدّنیا، و من مات فی حجّ او عمرة لم یحاسب. و قیل ادخل الجنّة». ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خشم و عذاب خدای، حَقَّ تُقاتِهِ بسزا پرهیزیدن از وی، وَ لا تَمُوتُنَّ و نمیرید شما، إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (۱۰۲) مگر شما گردن نهادگان و مسلمانان. ,
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً دست در زنید در حبل خدای همگان، وَ لا تَفَرَّقُوا و بمپراکنید، وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ و یاد کنید و یاد دارید نعمت خدای بر خود، إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً آن وقت که یکدیگر را دشمنان بودید، فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ میان دلهای شما الفت نهاد و فراهم آورد، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً تا بکرد نیک وی یکدگر را برادران گشتید، وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ و شما بر تیغ کناره آتش بودید، فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها شما را از آتش باز رهانید. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ چنین که هست شما را پیدا میکند خدای، سخنان خویش و نشانهای نیک خدایی خویش، لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۰۳) تا مگر راه بیابید فرا شناخت منت وی و پیروزی خود. ,
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ و از شما گروهی بادا، یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ که میخوانند با نیکی، وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و میفرمایند به نیکوکاری، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ و باز میزنند از ناپسند، وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۰۴) و ایشانند که بر پیروزی پایندگانند و نیک آمده جاودانند. ,
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا و چون ایشان مبید که بپراکندند، وَ اخْتَلَفُوا و دو گروه شدند در کار محمد (ص)، مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ از پس آنکه تورات آمده بود بایشان بآگاه کردن، وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (۱۰۵) و ایشان را عذابی بزرگ است. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ مقاتل حیان گفت: قصه نزول این آیت آنست که: میان اوس و خزرج در زمانه جاهلیت عداوتی و قتالی رفته بود چون مصطفی (ص) به مدینه آمد، ایشان را صلح داد و از سر آن عداوت و کینه برخاسته بودند. روزی ثعلبة بن غنم از اوس و اسعد بن زراره از خزرج بر یکدیگر رسیدند و تفاخر کردند. ثعلبه گفت: مائیم که خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین از ماست، و حنظله غسیل ملائکه از ماست، سعد بن معاذ، الّذی اهتزّ له عرش الرحمن و رضی اللَّه بحکمه فی بنی قریظه از ماست، عاصم بن ثابت بن افلح سالار لشکر اسلام از ماست. اسعد بن زراره جواب داد که: چهار کس از بزرگان صحابه که حمله و حفظه قرآناند از مااند. ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، و ابو زید. ,
و سعد بن عباده که خطیب و رئیس انصار است، از ما است. آن گه سخن میان ایشان درشت شد. خزرجی گفت: و اللَّه اگر آن نیستی که اسلام در پیوست و مصطفی (ص) آن عداوت و خصومت ما برداشت و صلح داد، ما سران و سالاران شما بکشتیمی، و فرزندان را ببردگی ببردیمی، و زنان را بقهر و بیکاوین بزنی کردیمی! اوسی گفت: دیدیم روزگاری دراز که این اسلام و این صلح نبود و شما این نتوانستید، و آن گه شما را زدیم و کشتیم و کوفتیم!! ازین جنس سخن میان ایشان بسیار برفت، و آوازه بهر دو قبیله افتاد. سلاح برداشتند و قصد جنگ کردند. خبر به مصطفی (ص) رسید، برخاست، و بر مرکوبی نشست، و بانجمن ایشان شد، و این آیات که در صلح و جنگ ایشان فرود آمده بود، بر ایشان خواند گفت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای شما که انصارید از اوس و خزرج، و گرویدهاید اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ این عظیم آیتی است از عظیمهای قرآن که ربّ العالمین بندگان خود را بحقّ خود مطالبت کرد، و سزاء حق خویش از ایشان طلب کرد. چنان که جای دیگر گفت: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ و ازین معنی هم طرفیست در آنچه گفت: وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ.، وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ. بر مسلمانان این خطاب صعب آمد، گفتند: سزاء حق اللَّه کی تواند؟ و کی بآن رسد؟ پس ربّ العالمین منسوخ کرد و ناسخ آن فرستاد: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ. قومی گفتند: درین آیت نسخ نیست، و حق تقوی بر حسب استطاعت است، بدلیل ,
خبر معاذ (رض) قال: اردفنی رسول اللَّه (ص) و قال: یا معاذ! أ تدری ما حقّ اللَّه علی العباد؟ قلت: اللَّه و رسوله اعلم. فقال: ان یعبدوه، و لا یشرکوا به شیئا. ثم قرأ: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ. ,
و در تفسیر گفتهاند: حَقَّ تُقاتِهِ ان یطاع فلا یعصی، و یذکّر فلا ینسی، و یشکر فلا یکفر. و معلوم است که فرمان برداری خدای عزّ و جلّ و یاد کرد و سپاسداری وی منسوخ نشود. و قال الزجاج: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای اتّقوه فیما یحقّ علیکم ان تتّقوه فیه. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ هر جای که یا أَیُّهَا النَّاسُ گفت اتَّقُوا رَبَّکُمُ در آن پیوست، و هر جای که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا گفت اتَّقُوا اللَّهَ در آن پیوست. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب عموم است که تقوی ایشان بر دیدار نعمت است، و همت ایشان پرورش تن برای خدمت حق جلّ شأنه. ,
و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب اهل نواخت و کرامت است، که تقوی ایشان بر مراقبت منعم است و قصد ایشان روح روح در مشاهدت حق، و شتّان ما بینهما. اتَّقُوا رَبَّکُمُ خطاب مزدوران است و اتَّقُوا اللَّهَ خطاب عارفان. مزدوران در طلب ناز و نعمتاند، و عارفان در طلب راز ولی نعمت. مزدوران از اللَّه غیر او خواهند، و عارفان خود اللَّه خواهند. احمد بن خضرویه حق تعالی را بخواب دید گفتا: «یا احمد! کلّ الناس یطلبون منّی الّا ابا یزید فانّه یطلبنی». ,
3 اذا ما تمنّی النّاس روحا و راحة تمنّیت ان القاک یا عزّ خالیا
4 روزی که مرا وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ بهتر گروهی شمائید، أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ که بیرون آوردند مردمان را، تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ بنیکویی میفرمائید، وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ و از ناپسند میباز زنید، وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و بخدای میگروید. ,
وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ اگر خوانندگان کتاب پیشین ایمان آوردندی (و چنان کردندی)، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ ایشان را به بودی، مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ از ایشان هست که گروندگاناند وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (۱۱۰) و بیشتر ایشان آنند که از طاعت بیرون شدگاناند. ,
لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذیً نگزایند شما را مگر بسخنی ناخوش، وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ اگر با شما جنگ کنند، یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ پشتها بر شما گردانند، ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ (۱۱۱) وانگه از من خود یاری نیابند، نه از جهانیان از هیچ کس. ,
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ بر ایشان خواری و فرومایگی زده آمد، أَیْنَ ما ثُقِفُوا هر جا که یابند ایشان را، إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ مگر بآن زینهار که خدای نهاد، و ذمّت که ساخت، وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ و بآن زینهار که سلطان مسلمانان ایشان را دهد (که گزیت بستاند از ایشان) وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، و بآنکه خدای بر ایشان خشم گرفت. وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ و بر ایشان زدند چون مهر درویشی و فروماندگی و بیچارگی، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ آن بآنست که ایشان میکافر شدند بسخنان خدای، وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ و پیغامبران را کشتند بناحق، ذلِکَ بِما عَصَوْا آن بآن بود که از حق سرکشیدند، وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (۱۱۲) و پای از اندازه در گذاشتند. ,