1 ای عزم سفر کرده و بسته کمر فتح بگشاده چپ و راست فلک بر تو در فتح
2 مسعود جهانگیری وز چرخ سعادت هر لحظه به سوی تو فرستد نفر فتح
3 مانند سنان سر به سوی رزم نهادی چون نیزه میان بسته ببند کمر فتح
4 در سایه چتر تو روان بخت تو با تو در دل طلب نصرت و در سر بطر فتح
1 تا جهانست ملک سلطان باد بر جهانش به ملک فرمان باد
2 شاه مسعود کاختر مسعود در مرادش درست پیمان باد
3 همه دعوی طالع میمونش در معانی بدیع برهان باد
4 دامن همت سرافرازش گردن چرخ را گریبان باد
1 شهریارا خدای یار تو باد شهریاری همیشه کار تو باد
2 شاه مسعودی و سعود فلک از فلک پیش تو نثار تو باد
3 نوبت نوبهار دولت تست ملک تازه ز نوبهار تو باد
4 ربع حشمت زمین دولت را حاصل از دست ابروار تو باد
1 مسعود پادشاه جهان کامگار باد بنیاد دین و دولت او پایدار باد
2 جاهش به فر و دولت و رایش به نور عدل گیتی فروز باد و زمانه نگار باد
3 ای شاه تا بهار و خزانست در جهان اندر جهان ملک خزانت بهار باد
4 مسعود تاجداری و هر روز بامداد بر تاج تو سعود کواکب نثار باد
1 شاها بنای ملک به تو استوار باد در دست جاه تو ز بقا دستوار باد
2 مسعود شاه نامی و تا سعد کوکب است با طالع تو کوکب مسعود یار باد
3 بر اوج پادشاهی و بر تخت خسروی رای تو مهر تابش گردون مدار باد
4 دولت نگارخانه تو در صلاح ملک پیوسته یار خنجر نصرت نگار باد
1 هوای دوست مرا در جهان سمر دارد به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
2 ز بوته دل رویم همی کند چون زر ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
3 ز بار انده هجران ضعیف قد تو را دو تاو لرزان چون شاخ بارور دارد
4 چو خاک و آبم خوار و زبون ز فرقت او چو خاک و آب و لبم خشک و دیده تر دارد
1 امیر غازی محمود رای میدان کرد نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
2 زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد
3 فلک ز ترس فراموش کرد دوران را چو اسب شاه در آوردگاه دوران کرد
4 ز بیم آنکه رسد گوی شاه بر خورشید به گرد تاری خورشید روی پنهان کرد
1 ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
2 نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
3 به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست که مملکت را زو بار و سایه بینی زود
4 همی به رمز چه گویم صریح خواهم گفت جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود
1 بهروزبن احمد که وزیر الوزرا شد بشکفت وزارت که سزا جفت سزا شد
2 تا رای چو خورشیدش بر ملک و ملک تافت هر رای که بر روی زمین بود هبا شد
3 تا چون فلک عالی بر صحن جهان گشت آفاق جلالت همه پر نور و ضیا شد
4 با رتبت او پایه افلاک زمین گشت با همت او چشمه خورشید سها شد
1 تا تو را در جهان بقا باشد عز و اقبال در قفا باشد
2 ای بزرگی که تابش خورشید پیش رای تو چون سها باشد
3 هر بزرگی که در جهان بینند با بزرگی تو هبا باشد
4 آن جوادی که روز بزم تو را مال صد گنج یک عطا باشد