33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 جشن اسلام عید قربانست شاد ازو جان هر مسلمانست

2 خانه گویی ز عطر خرخیز است دشت گویی ز حسن بستانست

3 باد فرخنده بر خداوندی که دلش گنج راز سلطانست

4 خواجه عبدالحمید بن احمد که به جاه آفتاب دیوانست

1 به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست

2 به هیچ وقت مرا نظم و نثر کم نشود که نظم و نثرم در است و طبع من دریاست

3 به لطف آب روانست طبع من لیکن به گاه کثرت و قوت چو آتشست و هواست

4 اگر چه همچو گیا نزد هر کسی خوارم وگرچه همچو صدف غرق گشته تن بی کاست

1 طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست

2 نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است نی نی نه جهانست که اقبال جهانست

3 آن چرخ محلست که با حلم زمینست وان پیر ضمیرست که با بخت جوانست

4 هر باره که زین کرده شود همت او را اندر میدان زیر دو کف زیر دو رانست

1 هیچ کس را غم ولایت نیست کار اسلام را رعایت نیست

2 نیست یک تن درین همه اطراف که درو وهن را سرایت نیست

3 کارهای فساد را امروز حد و اندازه ای غایت نیست

4 می کنند این و هیچ مفسد را بر چنین کارها نکایت نیست

1 پسر محتاج ای من شده محتاج به تو از پی آنکه همه خلق به تو محتاجست

2 مردمی کن برسان خدمت من چون برسی به بزرگی که کفش بحر عطا امواجست

3 عمده مملکت قاهره بورشد رشید خاص شاهی که فروزنده تخت و تاجست

4 ای جوادی که به نزد تو ز زوار و ز زر بدره در بدره و افواج پس افواجست

1 امروز هیچ خلق چو من نیست جز رنج ازین نحیف بدن نیست

2 لرزان تر و نحیف تر از من در باغ شاخ و برگ سمن نیست

3 انگشتریست پشت من گویی اشکم جز از عقیق یمن نیست

4 از نظم و نثر عاجز گشتم گویی مرا زبان و دهن نیست

1 بر تو سید حسن دلم سوزد که چو تو هیچ غمگسار نداشت

2 تن من زار بر تو می نالد که تنم هیچ چون تو یار نداشت

3 زان تو را خاک در کنار گرفت که چو تو شاه در کنار نداشت

4 زان اجل اختیار جان تو کرد که به از جانت اختیار نداشت

1 تا مرا بود بر ولایت دست بودم ایزد پرست و شاه پرست

2 امر شه را و حکم الله را نبدادم به هیچ وقت از دست

3 دل به غزو و به شغل داشتمی دشمنان را از آن همی دل خست

4 چون به کفار می نهادم روی بس کس از تیغ من همی به نرست

1 تا توانی مکش ز مردی دست که به سستی کسی ز مرگ نجست

2 ماهی ار شست نگسلد در آب بسته او را به خشکی آرد شست

3 هر که او را بلند مردی کرد تا به روز اجل نگردد پست

4 روی ننمود خوب در مجلس تا ندیدند در مصافش شکست

1 ماه صیام آمد این ملک به سلامت فرخ و فرخنده باد ماه صیامت

2 آمد ماه بزرگوار گرامی و آسود از تلخ باده زرین جامت

3 نزد خداوند عرش بادا مقبول طاعت خیر تو و صیام قیامت

4 نام تو پاینده باد از آنکه نبشه ست دست بقا برنگین دولت نامت

آثار مسعود سعد سلمان

33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی