33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 بگذشت ز پیش من نگار من با موی سمور و باخز ادکن

2 تابنده ز موی روی چون ماهش چونانکه مه از میانه خرمن

3 چون سرو و به سرو بر مه و زهره چون ماه و به ماه بر گل و سوسن

4 آن روشن و تیره عارض و زلفش چون روی پری و رای اهریمن

1 دوش تا صبحدم همه شب من عرضه می کرده ام سپاه سخن

2 بیشتر زان سپاه را دیدم از لباس هنر برهنه بدن

3 امرای سخن بسی بودند این تفحص نکرده بد یکتن

4 زین سپس کار هر یکی به سزا سازم ار خواهد ایزد ذوالمن

1 با دل پر آتش و دو دیده پر خون رفتم از لاوهور خرم بیرون

2 تافته از دشمنان و شیفته از دوست سوخته از روزگار و خسته ز گردون

3 گردان ز عشقت ای به حسن چو لیلی گرد بیابان و کوه و دشت چو مجنون

4 گاه زند راه بر صبوری من عشق گاه کند بر دلم فراق شبیخون

1 خدای عز و جل در ازل نهاد چنان که جمله از دو محمد بود صلاح جهان

2 ز یک محمد گردد زمانه آسوده ز یک محمد باشد شریعت آبادان

3 محمد قرشی و محمد بهروز که یافت عز و شرف دین و ملک ازین و از آن

4 وزیر زاده وزیری که از فنون و هنر ز وصف و نعتش عاجز بود بیان و بنان

1 چون نهان گشت چشمه روشن خاک را تیره گشت پیرامن

2 شب پر از در و گوهر و لؤلؤ از گریبان چرخ تا دامن

3 از نهیب شب دراز و سیاه برمیده کواکب از مسکن

4 متفرق بنات نعش از هم به هم اندر خزیده نجم پرن

1 بیار آن مه دیده و مهر جان که بنده ست و چاکرورا این و آن

2 از آن ماه پرورده مهر بخت که از ماه تن دارد از مهر جان

3 چو بر کف گرفتیش گویی مگر همی بر سمن بشکفد ارغوان

4 چو بر لب نهادیش گوید خرد مگر آب نار است یا ناردان

1 پیرگشته جهان به فضل خزان شد به اقبال خاص شاه جوان

2 بوستانیست بزم فرخ او برده مایه ز رتبت نیسان

3 دیدگانند نسترن چهره مطربانند عندلیب الحان

4 گل و لاله ست باده سوری یافته بوی این و گونه آن

1 ویژه می پیر نوش گشت چو گیتی جوان دل چو سبک شد ز عشق در ده رطل گران

2 بر ارغوان بیش خواه از ارغوان رخ بتی چو ارغوان باده ای که رخ کند ارغوان

3 خانه اندوه را زیر و زبر کن همی زانکه به طبع و نهاد زیر و زبر شد جهان

4 از ابر تاریک رنگ شد آسمان چون زمین وزاشکفه گونه گون گشت زمین آسمان

1 چو کردم از هند آهنگ حضرت غزنین بر آن محجل تازی نهاد بستم زین

2 شبی شده به من آبستن و من اندر وی ز ضعف سمع و بصر سست مانده همچو جنین

3 هوا سیاه تر از موی زنگیان و شهاب چو باد یافته از دست دیلمان زوبین

4 چنین رهی و چپ و راستش قضا و قدر چو ببر داده نخیز و چو شیر کرده کمین

1 تبارک الله بنگر میان ببسته به جان ز بهر خدمت سلطان سپهبد سلطان

2 بلند رای علی خاص خسرو ابراهیم که نه بقدرش چرخ است و نه به جودش کان

3 همی نتازد جز بهر نصرت اسلام همی نکوشد جز بهر قوت ایمان

4 نه روز یارد کردن دلش نشاط سبک نه خواب یارد دیدن به شب دماغ گران

آثار مسعود سعد سلمان

33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی