الا ای باد شبگیری از مسعود سعد سلمان قصیده 255
1. الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان
که از فر تو هندستان شود آراسته بستان
...
1. الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان
که از فر تو هندستان شود آراسته بستان
...
1. طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان
حال زمین دگر گشت از گشت آسمان
...
1. مگر که هجران هست از چهار طبع جهان
که چار طبع مرا داد هر زمان هجران
...
1. تهنیت عید را چو سرو خرامان
از در خرپشته اندر آمد جانان
...
1. به سوی هند خرامید بهر جستن کین
رکاب خسرو محمود سیف دولت و دین
...
1. کرد همتای روضه رضوان
ملک سلطان به دولت سلطان
...
1. دوش گفتی ز تیرگی شب من
زلف حورست و رای اهریمن
...
1. ز خورشید روی ملک ارسلان
شد این قصر روشنتر از آسمان
...
1. ای تو را خوانده صنیع خود امیرالمؤمنین
همچنین بادا جلالت بر زیادت همچنین
...
1. شاد باش ای زمانه ریمن
بکن آنچ آید از تو در هر فن
...
1. راست کن طارم کاراسته شد گلشن
تازه کن جانها جانا به می روشن
...
1. دو مساعد یار و دایم جفت و با هم همزبان
شکل و رنگ این و آن چون گلبن و سرو روان
...