33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 خوشم کردی ای قاصد خوش پیام درین چند روزی که کردی مقام

2 به نزد من از بس لطافت همی فزون گشتت هر ساعتت احترام

3 همی داند ایزد که باید مرا که باشی ازینسان بر من مدام

4 ولیکن همی کرد نتوان گذر ز احکام این چرخ آئینه فام

1 روز تا شب ز غم دل افگارم همه شب تا به روز بیدارم

2 به دل شخص جان همی کاهم به دل اشک خون همی بارم

3 روز و شب یک زمان قرارم نیست راست گویی بر آتش و خارم

4 از دو دیده دو جوی بگشادم بر دو رخ زعفران همی کارم

1 از دو دیده سرشک خون بارم چون ز گفتارهات یاد آرم

2 باز ترسم که آگهی یابند به ستم خویش را فرو دارم

3 من خیال تو را کجا بینم چون همه شب ز رنج بیدارم

4 بر دو دیده همی به اندیشه هر شبی صورت تو بنگارم

1 تیر و تیغست بر دل و جگرم غم و تیمار دختر و پسرم

2 هم بدینسان گدازدم شب و روز غم و تیمار مادر و پدرم

3 جگرم پاره است و دل خسته از غم و درد آن دل و جگرم

4 نه خبر می رسد مرا ز ایشان نه بدیشان همی رسد خبرم

1 چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم

2 که عز ملت محمود سیف دولت را ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم

3 فزود حشمت و رتبت به دولت عالی چو کرد مملکت هند را بدو تسلیم

4 به نام فرخ او خطبه کرد در همه هند نهاد بر سر اقبالش از شرف دیهیم

1 من بدین آخته زبان قلم گفت خواهم ز داستان قلم

2 یار بایدش کرد انگشتان تا شود مرکب روان قلم

3 داستان در جهان فراوانست نیست یک داستان چو آن قلم

4 اصل عقلست و مایه قوت تن پیرو سر جوان قلم

1 تا کی دل خسته در گمان بندم جرمی که کنم به این و آن بندم

2 بدها که ز من همی رسد بر من بر گردش چرخ و بر زمان بندم

3 ممکن نشود که بوستان گردد گر آب در اصل خاکدان بندم

4 افتاده خسم چرا هوس چندین بر قامت سرو بوستان بندم

1 من که مسعود سعد سلمانم زانچه گفتم همه پشیمانم

2 زانکه خواجه مرا خداوندست خویشتن را غلام او دانم

3 به همه وقت شکر او گویم به همه جای مدح او خوانم

4 هر ثنائی که گفتم او را من سجلست او به صدر دیوانم

1 افتخار اهل تیغ ای صاحب اهل قلم شمع سادات عرب خورشید احرار عجم

2 ای امین شاه غازی صاحب دیوان هند روشن از رای تو بینم کار تاریک حشم

3 ای عمید ملک سلطان بوالفرج اهل فرج ناصر دین و دیانت خواجه نصر روستم

4 گنج دانش دایم از بحر دلت پر گوهر است باغ طبع اهل فضلت گشت چون باغ ارم

1 نیست گشت از هوای خود عالم جز به مدح تو بر نیارد دلم

2 حشمتت در جهان فکند آواز همتت بر فلک نهاد قدم

3 محمدت را ستوده رای تو جفت مکرمت را گزیده خلق تو صنم

4 دهر پیش تو دست کرده بکش پشت پیش تو چرخ کرده به خم

آثار مسعود سعد سلمان

33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی