ای خداوند عید روزه از مسعود سعد سلمان قصیده 302
1. ای خداوند عید روزه گشای
بر تو فرخنده شد چو فر همای
1. ای خداوند عید روزه گشای
بر تو فرخنده شد چو فر همای
1. جهان را نباشد چنین روزگاری
که آراید او را چنان نامداری
1. ایا آنکه بر دلبران پادشایی
جهان همچو بستان تو باد صبایی
1. نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
1. گفتی که وفا کنم جفا کردی
وز خود همه ظن من خطا کردی
1. ای شاه شده ست از تو جهان تازه جوانی
کز شادی و از لهو جدا نیست زمانی
1. گر چون تو به چینستان ای ترک نگارستی
پیوسته به چینستان ای ماه بهارستی
1. ای به رادی بلند ملک آرای
چشم بد دور از آن مبارک رای
1. ای ابر گه بگریی و گه خندی
کس داندت چگونه ای و چندی
1. با نصرت و فتح و بختیاری
با دولت و عز و کامگاری
1. گر چون تو به چینستان ای بت صنمستی
پشت شمنان خدمت او را بخمستی