33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین

2 در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین

3 بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه کرده چو بنات النعش آن لشکر چون پروین

4 از جمع سرافرازان وز جمله کین داران پیش تو که پیچد سر یا با تو که ورزد کین

1 ای تیغ شاه موسم کارست کار کن وز خون کنار خاک چو دریا کنار کن

2 چون نام شهریار کن ایام شهریار یک سر زمانه بر اثر شهریار کن

3 از بهر عون و نصرت دین حیدرست شاه در دست او همه عمل ذوالفقار کن

4 چون باد خیز و آتش پیشکار برفروز چون ابر بارو و راه ظفر بی غبار کن

1 آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین

2 آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین

3 چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی کش بود سیف دول یاری ده و دولت معین

4 قطب ملت سیف دین و دولت آن شاهی که هست دین او عالی چو دولت دولتش صافی چو دین

1 به نام ایزد بی چون به قصد حضرت سلطان ز هندستان برون آمد امیر و شاه هندستان

2 ملک محمود ابراهیم امیر عالم عادل که سیف دولت و دین است و عز ملت و ایمان

3 سر شاهنشه غازی پناه ملک ابوالقاسم که خورشید جلالست و سپهرش حضرت سلطان

4 همی راند او سوی حضرت به فیروزی و بهروزی کشیده رایت عالیش سر بر تارک کیوان

1 الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان که از فر تو هندستان شود آراسته بستان

2 به هر شهری که بگذشتی به آن شهر این خبر می ده که آمد بر اثر اینک رکاب خسرو ایران

3 ملک محمود ابراهیم بن مسعود محمود آنک چو او شاهی در این نسبت نیارد گنبد گردان

4 کشیده رایت عالی بر اوج آسمان از وی خجسته طلعت خسرو چو جام چارده رخشان

1 طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان حال زمین دگر گشت از گشت آسمان

2 دور سپهر گشت رحاوی و چون رحا کافور سوده بارد بر باغ و بوستان

3 باد خزان همی جهد از هر طرف چو تیر تا گشت شاخ گلبن خم گشته چون کمان

4 تا آب همچو باده همی خورد شاخ گل چون روی مست لعل همی بود بوستان

1 مگر که هجران هست از چهار طبع جهان که چار طبع مرا داد هر زمان هجران

2 دلم پر آتش گردید و گشت دیده پر آب تنم چو باد سبک گشت و سر چو خاک گران

3 ببرد جانم جانان و زنده ماندم من که دید هرگز در دهر زنده بی جان

4 عجب نباشد اگر زنده ام که در تن من مرکب است ز هجران او چهار ارکان

1 تهنیت عید را چو سرو خرامان از در خرپشته اندر آمد جانان

2 بو یا زلفش به بوی عنبر سارا رنگین رویش به رنگ لاله نعمان

3 کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه کرده به تنبول لعل سی و دو مرجان

4 مشک سیاهش به زیر حلقه مغفر سیم سپیدش به زیر عیبه خفتان

1 به سوی هند خرامید بهر جستن کین رکاب خسرو محمود سیف دولت و دین

2 گشاده چتر همایون چو آسمان بلند کشیده رایت عالی بر اوج علیین

3 قرار برده ز برنده خنجر هندی ز بهر آنکه دهد بوم هند را تسکین

4 ز عکس خنجر او آفتاب خیره شده ز سم مرکب او زلزله گرفته زمین

1 کرد همتای روضه رضوان ملک سلطان به دولت سلطان

2 ثقت الملک طاهربن علی آنکه گردون چو او نداد نشان

3 آن فلک همت ستاره محل آن قضا قوت زمانه توان

4 مهر او آب و کین او آتش خشم او درد و عفو او درمان

آثار مسعود سعد سلمان

33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی