1 ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین
2 در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین
3 بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه کرده چو بنات النعش آن لشکر چون پروین
4 از جمع سرافرازان وز جمله کین داران پیش تو که پیچد سر یا با تو که ورزد کین
1 ای تیغ شاه موسم کارست کار کن وز خون کنار خاک چو دریا کنار کن
2 چون نام شهریار کن ایام شهریار یک سر زمانه بر اثر شهریار کن
3 از بهر عون و نصرت دین حیدرست شاه در دست او همه عمل ذوالفقار کن
4 چون باد خیز و آتش پیشکار برفروز چون ابر بارو و راه ظفر بی غبار کن
1 آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
2 آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
3 چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی کش بود سیف دول یاری ده و دولت معین
4 قطب ملت سیف دین و دولت آن شاهی که هست دین او عالی چو دولت دولتش صافی چو دین
1 به نام ایزد بی چون به قصد حضرت سلطان ز هندستان برون آمد امیر و شاه هندستان
2 ملک محمود ابراهیم امیر عالم عادل که سیف دولت و دین است و عز ملت و ایمان
3 سر شاهنشه غازی پناه ملک ابوالقاسم که خورشید جلالست و سپهرش حضرت سلطان
4 همی راند او سوی حضرت به فیروزی و بهروزی کشیده رایت عالیش سر بر تارک کیوان
1 الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان که از فر تو هندستان شود آراسته بستان
2 به هر شهری که بگذشتی به آن شهر این خبر می ده که آمد بر اثر اینک رکاب خسرو ایران
3 ملک محمود ابراهیم بن مسعود محمود آنک چو او شاهی در این نسبت نیارد گنبد گردان
4 کشیده رایت عالی بر اوج آسمان از وی خجسته طلعت خسرو چو جام چارده رخشان
1 طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان حال زمین دگر گشت از گشت آسمان
2 دور سپهر گشت رحاوی و چون رحا کافور سوده بارد بر باغ و بوستان
3 باد خزان همی جهد از هر طرف چو تیر تا گشت شاخ گلبن خم گشته چون کمان
4 تا آب همچو باده همی خورد شاخ گل چون روی مست لعل همی بود بوستان
1 مگر که هجران هست از چهار طبع جهان که چار طبع مرا داد هر زمان هجران
2 دلم پر آتش گردید و گشت دیده پر آب تنم چو باد سبک گشت و سر چو خاک گران
3 ببرد جانم جانان و زنده ماندم من که دید هرگز در دهر زنده بی جان
4 عجب نباشد اگر زنده ام که در تن من مرکب است ز هجران او چهار ارکان
1 تهنیت عید را چو سرو خرامان از در خرپشته اندر آمد جانان
2 بو یا زلفش به بوی عنبر سارا رنگین رویش به رنگ لاله نعمان
3 کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه کرده به تنبول لعل سی و دو مرجان
4 مشک سیاهش به زیر حلقه مغفر سیم سپیدش به زیر عیبه خفتان
1 به سوی هند خرامید بهر جستن کین رکاب خسرو محمود سیف دولت و دین
2 گشاده چتر همایون چو آسمان بلند کشیده رایت عالی بر اوج علیین
3 قرار برده ز برنده خنجر هندی ز بهر آنکه دهد بوم هند را تسکین
4 ز عکس خنجر او آفتاب خیره شده ز سم مرکب او زلزله گرفته زمین
1 کرد همتای روضه رضوان ملک سلطان به دولت سلطان
2 ثقت الملک طاهربن علی آنکه گردون چو او نداد نشان
3 آن فلک همت ستاره محل آن قضا قوت زمانه توان
4 مهر او آب و کین او آتش خشم او درد و عفو او درمان