1 مظفر آمد و منصور شاه گیتی دار که هست یاور ملک و ز عمر برخوردار
2 سر سلاطین سلطان تاجور مسعود که چرخ دارد بر حکم او به طوع مدار
3 کشید لشکر اسلام سوی خطه ملک خدای ناصر و دولت معین و نصرت یار
4 بهار روی فروزانش آفتاب فروغ به زیر سایه آن چتر آسمان کردار
1 بر صفه پادشاه بگذر و آرایش تخت و ملک بنگر
2 تا بینی در سرای سلطان طوبی و نعیم و حوض کوثر
3 بر تخت نشسته خسرو شرق منصور مؤید و مظفر
4 سلطان ملک ارسلان مسعود تاج ملکان عصر یکسر
1 ای ماه دو هفته منور این هفته منه ز دست ساغر
2 برخیز و طرب فزای و می ده بنشین و نشاط جوی و می خور
3 کاقبال خدایگان عالم از چرخ مرا کشید برتر
4 خورشید ملوک جای من کرد با زهره و مشتری برابر
1 چه مرکبست که او را نه خفتن ست و نه خور چو چرخ پر ز ستاره چو کان پر ز گهر
2 بسان صورت مانی ز خامه مانی بسان لعبت آزر ز رنده آزر
3 رخش بسان رخ من ز عشق آن گلرخ دلش بسان دل من ز هجر آن دلبر
4 برو ز دست حکیمان روزگار نشان درو ز عارض و زلفین آن نگار اثر
1 همی گذشت به میدان شاه کشور عظیم شخصی قلعه ستان و صفدر
2 بسان گردون رفتار و رنگ و فعلش چو ماه بر روی آئینه منور
3 چو چرخ و عقدش تابان بسان انجم چو ابر و برقش غران به جای تندر
4 نه باد لیکن در جنگ باد صولت نه کوه لیکن در حمله کوه پیکر
1 آن لعبت کشمیر و سرو کشمر چو ماه دو هفته درآمد از در
2 با زیور گردان کارزاری با مرکب تازی و خنگ زیور
3 در زلف دوتایش جمال پیدا در چشم سیاهش دلال مضمر
4 سینه ش چو ز سیم سپید تخته جعدش چو ز مشک سیاه چنبر
1 چو شد فروزان از تیغ کوه رایت خور بسان رایت سلطان خدایگان بشر
2 هوا ز تابش خورشید بست کله نور زمین ز نورش پوشیده جامه اصفر
3 شب از ستاره برافکنده بد شمامه سیم فرو فکند جلاجل خور از نسیج بزر
4 مصاف لشکر روز و مصاف لشکر شب چو روم و زنگ در آویخته به یکدیگر
1 ای آذر تو بافته از غالیه چادر اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر
2 زلفین تو ریحان دل عشاق تو جنت دیدار تو خور دیده عشاق تو خاور
3 نه سرو سهی چون تو و نه لاله خودرو نه طرفه چین چون تو و نه لعبت آذر
4 اندر دل عشاق تو آنست ز عشقت کاندر دل حساد شهنشاه ز خنجر
1 شاه محمود سیف دولت و دین هر کجا باشد او به بحر و به بر
2 جفت بادش سر و رو دولت و بخت رهبرش فتح و یمن و نصر و ظفر
3 شاه پیروز بخت فرخ پی ملک عادل فرشته سیر
4 آنکه آراستست مجلس ازو وانکه پیراستست ازو لشکر
1 بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
2 بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
3 دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی یکی به سخت حدید یکی به نرم حریر
4 ببرد عارض و زلفینش از دو چیز دو چیز یکی سپیدی شیر و یکی سیاهی قیر