روی ها را نگار کرده از مسعود سعد سلمان قصیده 128
1. روی ها را نگار کرده رسید
کار من زان نگار شد به نگار
...
1. روی ها را نگار کرده رسید
کار من زان نگار شد به نگار
...
1. آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
...
1. چون ببستم کمر به عزم سفر
آگهی یافت سرو سیمین بر
...
1. گمان بری که وفا داردت سپهر مگر
تو این گمان مبر اندر وقاحتش بنگر
...
1. ای غزا کار حیدر صفدر
وی سخا پیشه حاتم سرور
...
1. بادی مسعود شاه دولت یار
تا ابد کامگار و برخوردار
...
1. جهان دارا به کام جهان دار
جهان جز بر سریر ملک مگذار
...
1. بنیاد دین و دولت می دارد استوار
سلطان تاجدار و جهاندار بختیار
...
1. مظفر آمد و منصور شاه گیتی دار
که هست یاور ملک و ز عمر برخوردار
...
1. بر صفه پادشاه بگذر
و آرایش تخت و ملک بنگر
...
1. ای ماه دو هفته منور
این هفته منه ز دست ساغر
...
1. چه مرکبست که او را نه خفتن ست و نه خور
چو چرخ پر ز ستاره چو کان پر ز گهر
...