33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 آن ترجمان غیب و نماینده هنر آن کز گمان خلق مر او را بود خبر

2 آن زرد چهره که کند روی دوست سرخ شخصی نه جانور برود همچو جانور

3 غواص پیشه ای که به دریا فرو شود از قعر بحر تیره به آرد بسی درر

4 آن شمع برفروخته بر تخته چو سیم گر دود شمع زیر بود روشنی ز بر

1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار

2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار

3 آنکس که ستم کرد بر این شهر ستم دید ایزد نپسندد ستم از هیچ ستمکار

4 زیباست بدین شغل عمید بن عمید آنک کافیست به هر شغل و به هر فضل سزاوار

1 چرا باشم از آز خسته جگر که هستم توانگر بدین شاخ زر

2 که چون برگرفتمش بارد همی ز منقار پر قار در و گهر

3 تن بی قرارش ز اندیشه خشک زبان فصیحش به گفتار تر

4 چو کرست چون یافت معنی و لفظ چو کورست چون دیده راه گذر

1 چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار خسرو علاء دولت سلطان روزگار

2 مسعود پادشاهی کاندر جهان ملک هست از ملوک گیتی شایسته یادگار

3 بهرام روز کوشش و ناهید روز بزم برجیس روز بخشش و خورشید روز بار

4 ای کوه باد حمله و ای باد کوه حلم ای ذوالفقار مردی و ای مرد ذوالفقار

1 ای به قدر از برادران برتر مر تو را شد برادر تو پدر

2 مادر تو چو مادر پدرست پس تو را جده باشد و مادر

3 زان تو معبود گشته ای آن را که زنش دخترست با خواهر

4 چون بزایی هم اندر آن ساعت به سوی چرخ برفرازی سر

1 محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنر تویی اگر بود از فضل و از هنر پیکر

2 تو را خطیبی خوانند شاید و زیبد که تو فصیح خطیبی به نظم و نثر اندر

3 گر این لقب را بر خود درست خواهی کرد به وقت خطبه دانش ز عود کن منبر

4 به لطف و سرعت آبست و باد خاطر تو به تاب و قوت عقلت چه خاک و چه آذر

1 ای جهان را به راستی داور ملک عدل ورز دین پرور

2 عالم افروز نام مسعودت ملک را همچو تاج را گوهر

3 گنج پرداز دست معطی تو بزم را همچو خلد را کوثر

4 نرسد با محل تو گردون نشود همعنان تو صرصر

1 ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار

2 آسمان گشت از شعاع آفتاب آراسته همچو شخص من به خلعت های خاص شهریار

3 گر یکی خورشید باشد بر سپهر آبگون هست بر خلعت مرا خورشید تابنده هزار

4 ور بود بر چرخ گردنده همیشه سعد نحس خلعتم سعدیست کانرا هیچ نحسی نیست یار

1 دولت مسعودی با روزگار چون تن و جان گشت بهم سازگار

2 تاج همی گوید جاوید باد شاه زمانه ملک روزگار

3 بخت همی گوید پاینده باد دولت و اقبال شه تاجدار

4 خسرو مسعود که بر تخت او گردون کردست سعادت نثار

آثار مسعود سعد سلمان

33 اثر از قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی