1 نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر با طالع مبارک و با کوکب منیر
2 ابر سیاه چون حبشی دایهای شدهست باران چو شیر و لالهستان کودکی بشیر
3 گر شیرخواره لاله ستانست، پس چرا چون شیرخواره، بلبل کو برزند صفیر!
4 صلصل به لحن زلزل وقت سپیدهدم اشعار بونواس همیخواند و جریر
1 بینی آن ترکی که او چون برزند بر چنگ، چنگ از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
2 بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر چون کشد بر اسب خویش از موی اسب او تنگ تنگ
3 چنگ او در چنگ او همچون خمیده عاشقی با خروش و با نفیر و با غریو و با غرنگ
4 عاشقی کو بر میان خویش بر بستهست جان از سر زلفین معشوقش کمر بستهست تنگ
1 خوشا قدح نبیذ بوشنجه هنگام صبوح، ساقیا، رنجه
2 نه نرد و نه تخته نرد پیش ما نه محضر و نه قباله و بنجه
3 نظاره به پیش در کشیده صف چون کافر روم بر در گنجه
4 خنیاگر ایستاد و بربطزن از بس شکفه شده در اشکنجه
1 بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی
2 رسید پیشرو کاروان ماه خزان طناب راحله بربست روزگار خزی
3 جهان ما چو یکی زودسیر پیشهورست چهار پیشه کند، هر یکی به دیگر زی
4 به روزگار زمستان کندت سمیگری به روزگار حزیران کندت خشت پزی
1 رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی به سوی سبزه برون آمد هر محبوسی
2 هر زمان نوحه کند فاخته، چون نوحهگری هر زمان کبک همیتازد، چون جاسوسی
3 بر سر سرو زند پردهٔ عشاق، تذرو ورشان نای زند، بر سر هر مغروسی
4 بر زند نارو، بر سرو سهی «سرو سهی» بر زند بلبل بر تارک گل قالوسی
1 به نام خداوند یزدان اعلی که دارای دهرست و دادار مولی
2 ملیک سماوات و خلاق ارضین به فرمان او هر چه علوی و سفلی
3 نشستم بر آن ناقهٔ آل پیکر فکندم بر او نطع و دلو و مصلی
4 سپردم بدو من قفاری که گفتی نشستهست دیوی به زیر هر اصلی
1 برخیز هان ای جاریه، می در فکن در باطیه آراسته کن مجلسی، از بلخ تا ارمینیه
2 آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان نارنج و نار و اقحوان، آورد از هر ناحیه
3 گلنارها: بیرنگها، شاهسپرم: بیچنگها گلزارها چون گنگها، بستانها چون اودیه
4 لاله نروید در چمن، بادام نگشاید دهن نه شبنم آید بر سمن، نه بر شکوفه اندیه
1 خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری
2 گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری
3 بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر بدخوتر ازین خواهی گشتن سرآن داری؟
4 بدخو نشدستی تو، گر زانکه نکردیمان با خوی بد از اول چندانت خریداری
1 نوروز روزگار نشاطست و ایمنی پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
2 بر یاسمین عصابهٔ در منضد است بر ارغوان طویلهٔ یاقوت معدنی
3 خیل بهار خیمه به صحرا برون زند واجب کند که خیمه به صحرا برونزنی
4 از بامداد تا به شبانگاه می خوری وز شامگاه تا به سحرگاه گل چنی
1 رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه ای درخت ملک! بارت عز و بیداری تنه
2 اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه
3 بر سرانگشت معشوقان نگر سبزی حنا بر سر انگشت سبزی بر سر و سبزش نه
4 راست پنداری بلورین جامهای چینیان بر سر تصویر زنگاری و بند آینه