غزلیات شمس مغربی

193 اثر از غزلیات شمس مغربی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه شمس مغربی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 3 از این مجموعه هستید.

آنچه مطلوب دل و جان است ابا از شمس مغربی غزل 25

1. آنچه مطلوب دل و جان است ابا جان و دلست
لیکن از خود جان آنکه بیخبر بد غافل است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

دلی که آینه روی شاهد ذات است از شمس مغربی غزل 26

1. دلی که آینه روی شاهد ذات است
برون ز عالم نفی و جهان اثبات است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

بیار ساقی از آن می که هست آب از شمس مغربی غزل 27

1. بیار ساقی از آن می که هست آب حیات
بده به خضر دلم وارهانش از ظلمات
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

دل غرقه انوار جمالی و جلالی از شمس مغربی غزل 28

1. دل غرقه انوار جمالی و جلالی است
بر وی نظر از جانب دلبر متوالی است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

هیچکس را اینچنین یاری که ما از شمس مغربی غزل 29

1. هیچکس را اینچنین یاری که ما را هست نیست
کس ازین باده که ما مستیم او سرمست نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

با تو است آن یار دائم ور تو یکدم از شمس مغربی غزل 30

1. با تو است آن یار دائم ور تو یکدم دور نیست
گرچه تو مهجوری ازو، وی از تو مهجور نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

هیچ میدانی که عالم از کجاست از شمس مغربی غزل 31

1. هیچ میدانی که عالم از کجاست
یا ظهور نقش عالم از کجاست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

بر آب حیات تو جهان همچو حیاتی از شمس مغربی غزل 32

1. بر آب حیات تو جهان همچو حیاتی است
او نیز اگر باد رود از سرش آبیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

انکه او دیده جان و دل و نور بصر از شمس مغربی غزل 33

1. انکه او دیده جان و دل و نور بصر است
هر کجا می نگرم صورت او در نظر است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

حسن روی هر پریرویی ز حسن روی از شمس مغربی غزل 34

1. حسن روی هر پریرویی ز حسن روی اوست
آب حسن دلبری هر سو روان از جوی اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

بیدل و دلدار نتوانم نشست از شمس مغربی غزل 35

1. بیدل و دلدار نتوانم نشست
بیجمال یار نتوانم نشست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

چون رخت را هر زمان حسن و جمالی از شمس مغربی غزل 36

1. چون رخت را هر زمان حسن و جمالی دگر است
لاجرم هردم مرا با تو وصالی دگر است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه