خداوندا دلم از امیرخسرو دهلوی دیوان اشعار 1
1. خداوندا دلم را چشم بگشای
به معراج یقینم راه بنمای
...
1. خداوندا دلم را چشم بگشای
به معراج یقینم راه بنمای
...
1. به نام آنکه جان را زندگی داد
طبیعت را به جان پایندگی داد
...
1. خدایا چون به منشور الهی
رقم کردی سپیدی و سیاهی
...
1. سخن آن به که بهر ارجمندی
ز معراج نبی یابد بلندی
...
1. جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
...
1. به تاریخ عجم دانندهٔ راز
چنین کرد این حکایت را سرآغاز
...
1. چو بر هرمز سر آمد پادشاهی
ز خسرو تازه گشت آن کینه خواهی
...
1. چو صورتگر نمود آن صورت حال
به دام افتاد مرغ فارغ البال
...
1. چو صبح از پرده راه عاشقان کرد
برون زد شعلهٔ گرم و دم سرد
...
1. حلاوت سنج شیرین شکر خند
چنین برداشت مهر از حقه قند
...
1. چو قیصر دید ز اوج پایهٔ خویش
چنان خورشید اندر سایهٔ خویش
...
1. شناسای معانی موبد پیر
چنین کرد این خبر در نامه تحریر
...