به نام آنکه از امیرخسرو دهلوی دیوان اشعار 25
1. به نام آنکه تن را نور جان داد
خرد را سوی دانائی عنان داد
1. به نام آنکه تن را نور جان داد
خرد را سوی دانائی عنان داد
1. به نام نقشبندی لوح هستی
که بر ما فرض کرد ایزد پرستی
1. چو در ارمن رسید از جنبش تیز
زره داران شیرین کرد پرهیز
1. شهنشه گفت کز بخت دل افروز
به جوی شیر خواهم رفت امروز
1. ملک را بود زنگی پاسبانی
ترش رخسارهای کژ مژ زبانی
1. که چون فرهاد روز خود به سر برد
چو شمع صبح دم در سوختن مرد
1. شبی تاریک چون دریائی از قیر
به دریا در چکید چشمهٔ شیر
1. چو بستان تازه گشت از باد نوروز
جهان بستد بهار عالم افروز
1. به زاری گفت کای جانم بتو شاد
غمت شادی فزای جان من باد
1. جوابی با هزاران عذر چون قند
گشاد و کرد شیرین را زبان بند
1. چو فرخ ساعتی باشد که تقدیر
دو عاشق را کند با هم به تدبیر