5 اثر از خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 خداوندا دلم را چشم بگشای به معراج یقینم راه بنمای

2 به رحمت باز کن گنجینهٔ جود درونم خوان بشاد روان مقصود

3 دلی بخش از ثنای خویش معمور زبانی ز آفرین دیگران دور

4 دراسانیم شکر اندیش گردان به دشواری سپاسم بیش گردان

1 عروس صبح دم چون پرده برداشت جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت

2 طلب کردند موبد را نهانی که عقدی بست بر رسم مغانی

3 چو شد شرط زناشوئی همه راست مراد آماده گشت و داوری خاست

4 ملک در پرده با دلدار بنشست به تاراج شکر شد طوطی مست

1 هوای دلبر نو کرده در دل همی شد ده به ده منزل به منزل

2 رها کرده همه ترتیب شاهان درامد بی سپاه اندر سپاهان

3 بزرگ امید را در حال فرمود که ره گیرد به دکان شکر زود

4 برد سلکی ز مروارید شب تاب به یک رشته درون صد قطرهٔ آب

1 چه فرخ روزگاری باشد آن روز که گردد هم نشین دو یار دل سوز

2 همه سرمایهٔ عشرت مهیا ز موج شادمانی دل چو دریا

3 مراد و خوش دلی و کامرانی نشاط عشق و آغاز جوانی

4 کسی را کاین همه یک جا دهد دست گر از دولت بنازد جای آن هست

1 چو صورتگر نمود آن صورت حال به دام افتاد مرغ فارغ البال

2 ملک را در گرفت آنحال شیرین که شیرین آمدش تمثال شیرین

3 سوی ار من شتابان شد سبک خیز چو عنصر کو سوی مرکز شود تیز

4 قضا را از اتفاق بخت قابل مه و خورشید باهم شد مقابل

1 شبی همچون سواد دیده پر نور هوا عنبر فشان چون طره حور

2 زمانه برگ عشرت ساز کرده فلک درهای دولت باز کرده

3 فرو مرده چراغ صبح گاهی نشاط خواب کرده مرغ و ماهی

4 مقیمان زمین در پردهٔ راز عروسان فلک در جلوهٔ ناز

1 به صد خواهشگری شهرا پریروی به عشرتگاه خود شد میهمان جوی

2 شهنشه نیز نگذشت از رضایش به مهمان رفت در مهمان سرایش

3 چو هر گل کرد خوش با بلبلی جای ملک ماند و بهار عالم آرای

4 شکر گفتا که چون من خود برانم که باقی عمر دولت با تو رانم

1 حکایت فاش گشت اندر زمانه به گوش عالمی رفت این فسانه

2 چو اندر شهر گشت این داستان نو رسید آگاهی اندر گوش خسرو

3 که شیرین راز عشق سست بنیاد به دل شد رغبت خسرو به فرهاد

4 ندیمان هر چه بشنیدند از آن راز همه گفتند شه را یک به یک باز

1 چو خندان گشت صبح عالم افروز زمانه داد شب را مژدهٔ روز

2 نماند اندر فلک ز انجم نشانی به نیلوفر به دل شد گلستانی

3 ملک بر وعدهٔ دوشینه برخاست حریفان باز جست و مجلس آراست

4 خمار عشق بازی در سر افتاد دل از جوش شراب از پا درافتاد

1 ملک را بود زنگی پاسبانی ترش رخساره‌ای کژ مژ زبانی

2 چو دیو دوزخ از عفریت روئی چو زاغ گلخن از بیهوده گوئی

3 شهش خواند و عطای بی کران کرد به وعده نیز دامانش گران کرد

4 پس آنگه در غرض بگشاد لب را که خسف ماه روشن کن ذنب را

آثار امیرخسرو دهلوی

5 اثر از خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.