5 اثر از خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 چو قیصر دید ز اوج پایهٔ خویش چنان خورشید اندر سایهٔ خویش

2 به تاج و تخت دادش سرفرازی کمر در بست در مهان نوازی

3 پس از چندی به خویشی مژده دادش به دامادی کله بر سر نهادش

4 ز قد مریمش نخلی ببر داد وزان نخل ترش خرمای تر داد

1 شناسای معانی موبد پیر چنین کرد این خبر در نامه تحریر

2 که چون خسرو ستد گنجینهٔ روم خلافش رومیان را گشت معلوم

3 چو غالب گشته بود از تیغ کین خواه نداد اندیشه را در خویشتن راه

4 زبانی پوزشی کان در حرم کرد ز مریم چند گاه آن نیز کم کرد

1 شبی همچون سواد دیده پر نور هوا عنبر فشان چون طره حور

2 زمانه برگ عشرت ساز کرده فلک درهای دولت باز کرده

3 فرو مرده چراغ صبح گاهی نشاط خواب کرده مرغ و ماهی

4 مقیمان زمین در پردهٔ راز عروسان فلک در جلوهٔ ناز

1 چو خندان گشت صبح عالم افروز زمانه داد شب را مژدهٔ روز

2 نماند اندر فلک ز انجم نشانی به نیلوفر به دل شد گلستانی

3 ملک بر وعدهٔ دوشینه برخاست حریفان باز جست و مجلس آراست

4 خمار عشق بازی در سر افتاد دل از جوش شراب از پا درافتاد

1 شکر پاسخ ز شکر بند بگشاد به پاسخ لعل شکر خند بگشاد

2 که باشم من به خدمت زیر دستی کنیزان ترا آئین پرستی

3 وگر نزد تو قدری دارد این خاک به مژگانم روبم از راه تو خاشاک

4 بزرگان گفته‌اند این نکته دیر است که هر کو سیر باشد زود سیر است

1 سخن پرداز گویای خردمند چنین برداشت از درج گهر بند

2 که چون خسرو ز یار عصمت اندیش به مشگوی خود آمد با دل ریش

3 ندیم خاص شاپور خردمند به همراهی سخن را نکته پیوند

4 که تا دوران گردون را روائیست بنای کار او بر بی‌وفائیست

1 هوای دلبر نو کرده در دل همی شد ده به ده منزل به منزل

2 رها کرده همه ترتیب شاهان درامد بی سپاه اندر سپاهان

3 بزرگ امید را در حال فرمود که ره گیرد به دکان شکر زود

4 برد سلکی ز مروارید شب تاب به یک رشته درون صد قطرهٔ آب

1 چه فرخ روزگاری باشد آن روز که گردد هم نشین دو یار دل سوز

2 همه سرمایهٔ عشرت مهیا ز موج شادمانی دل چو دریا

3 مراد و خوش دلی و کامرانی نشاط عشق و آغاز جوانی

4 کسی را کاین همه یک جا دهد دست گر از دولت بنازد جای آن هست

1 به صد خواهشگری شهرا پریروی به عشرتگاه خود شد میهمان جوی

2 شهنشه نیز نگذشت از رضایش به مهمان رفت در مهمان سرایش

3 چو هر گل کرد خوش با بلبلی جای ملک ماند و بهار عالم آرای

4 شکر گفتا که چون من خود برانم که باقی عمر دولت با تو رانم

1 عروس صبح دم چون پرده برداشت جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت

2 طلب کردند موبد را نهانی که عقدی بست بر رسم مغانی

3 چو شد شرط زناشوئی همه راست مراد آماده گشت و داوری خاست

4 ملک در پرده با دلدار بنشست به تاراج شکر شد طوطی مست

آثار امیرخسرو دهلوی

5 اثر از خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.