حمد خداوند سرایم از امیرخسرو دهلوی مثنوی 13
1. حمد خداوند سرایم نخست
تا شود این نامه به نامش درست
...
1. حمد خداوند سرایم نخست
تا شود این نامه به نامش درست
...
1. من که به حکم تو درین کارگاه
از عدم این سو ، زدهام بارگاه
...
1. پیش رو کوکبه انبیاء
کوکبش از منزلت کبریاء
...
1. رفته و باز آمده در یک زمان
رفتن و باز آمدنش توأمان
...
1. یافت خبر خسرو مشرق پناه
ناصر حق وارث این تخت گاه
...
1. شه به چنین وقت برآهنگ می
رخش طرب کرد روان پی به پی
...
1. در وسط ماه ربیع نخست
عزم سفر کرد به مشرق درست
...
1. کز پدر اول برسانش سلام
وآخرش آئین دعا کن تمام
...
1. گفت به حاجب که بشه باز پوی
خدمت من گوی و پس آنگه بگوی
...
1. ای سر از آئین وفا تافته !
وز تو دلم تافتگی یافته !
...
1. داد جوابی ادب آمیخته
تعبیههای عجب آمیخته
...
1. ای ز نسب گشته سزای سریر
ور پسری ، همچو پدر بی نظیر
...