11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 با علم فتح دران راه دور سایه فشان شد بحد« کنت پور»

2 خان جهان ، حاتم مفلس نواز گشت باقطاع «اودهٔ» سرفراز

3 از کف جود و کرم حق شناس کر د فراهم سپهٔ بی قیاس

4 من که بدم چاک را و پیش از آن کرد کرم آنچه که بد پیش از آن

1 من ز پی شرم خداوند خویش رفته ز جای خود و پیوند خویش

2 مادر من پیرزن سبحه سنج مانده به دهلی ز فراقم به رنج

3 روز و شب از دوری من بی‌قرار سوختهٔ داغ من خام کار

4 حال خود ونامهٔ امیدوار باز نمودم به خداوند گار

1 بعد دو روزی که رسیدم ز راه زآمدنم زود خبر شد به شاه

2 حاجبی آمد بشتابندگی داد نویدم به صف بندگی

3 شه چو در چیدهٔ من دیده تر مهره بچید از ندمای دیگر

4 گفت که : ای ختم سخن پروران! ریزه خور خو آنچهٔ تو دیگران

1 از درشه با همه شرمندگی آمدم اندر وطن بندگی

2 خم شده از بارگهر گردنم فرض شده خدمت شه کردنم

3 گوشه گرفتم ورق دل به دست عقل سراسیمه و اندیشه مست

4 روی نهان کردم از ابنای جنس نی غلطم بلکه خود از جن و انس

1 گر چه شد از بهر چنین نامه‌ای داد مرا گرمی هنگامه ای

2 ناز پی آن شد قلم سحر سنج کز پی آین مار نشینم به گنج

3 من که نهادم ز سخن گنج پاک گنج زر اندر نظرم چیست ؟ خاک!

4 گر دهدم تا جور سر بلند در نتوان باز به در یافگند

1 گرمی دل نیست چو حاصل مرا سرد شد از آب سخن دل مرا

2 تاکی از ین شیوه به ننگی شوم بی غرض اماج خدنگی شوم

3 تام گدائی کنم اسکندری خلعت عیسی فگنم بر خری

4 محتشمانند درین روزگار مس به زر اندودهٔ ناقص عیار

1 چند گهم بود به دل این خیال تازه کنم هر صفتی را جمال

2 بود در اندیشه من چند گاه کز دل دانندهٔ حکمت پناه

3 چند صفت گویم و آبش دهم مجمع اوصاف خطابش دهم

4 طرز سخن را روش نو دهم سکهٔ این ملک به خسرو دهم

1 آنچه زسر جوش دل نقشبند معنی نو بود و خیال بلند

2 موئی به مویش به هنر به بختم پخته و سنجیده درو ریختم

3 و صف نه زان گو نه شد از دل برون کان دیگری را به دل آید که چون

4 هر صفتی را که بر انگیختم شعبهٔ تازه درو ریختم

1 آن که شنا سندهٔ این گوهر ست گر همه نفرین کندم در خورست

2 وان که به تقلید نشست اندرین نشنوم، ار خود کندم آفرین !

1 لیک اگر پند من آری به گوش مصلحت آن ست که مانی خموش

2 چل شد و درین جهت آمد نشست پیش مبین بیش که افتی به شست

3 تو بت توبه‌ست ، گرانی مکن روی به پیر یست، جوانی مکن

4 بار خدایا! من غافل به راز، این ورق ساده که بستم طراز

آثار امیرخسرو دهلوی

11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی