1 روی زمین جمله زبرجد شده زاغ و زغن آخر ابجد شده
1 تا به خالت شد سر زلف آشنا عالمی را عام شد درد و بلا
1 ور از نفس کسی چراغ افسرد آن شمع شبستان شرف روشن باد
1 مظهر لطف صمدی خالد است منبع فیض ابدی خالد است
1 خاک پای حضرت صدیق شاه نقشبند خالد درمانده تقصیر بار و مستمند
1 جدل با هزبر دمان میکنی چنین میشوی، چون چنان میکنی
1 شد چو ماه از نسل زهرا منجلی اختر برج شرف، سید علی
1 نازم به رعنا دلبری سالار هر دو عالم است بینم به پای اخترش افشانده تاج آدم است
1 طمع دارد به فضل حی معبود غلام خالد و صدیق محمود
1 خالدا کرد فلک قد ترا خم، یعنی که ازین در به یقین وقت بردن رفتن تست