1 هر آنکو مست صهبای جنون است همه کارش ز حیرت واژگون است
1 در مکتب دل سبق نباشد این مساله در ورق نباشد
1 چون قمری سرگردان، از جفت جدا مانده از هجر سهی قدان، در دشت زنم کو کو
1 فریاد ز دست دلبر سنگین دل بیداد، ز بیداد مه مهر گسل
1 به تاب تب فتاد از تاب رویت این دل بی تاب ز تاب کاکلت از سینه شد صبر و ز چشمم خواب
1 جلای آینه دل ز زنگ خود بینی غلام حضرت ایشان، محمد حپینی
1 دلربائی است مرا، نیم نگاهش چو می است در دل نه، نود و نه چون نهی نام وی است
1 سالار رسل، کریم و امجد شاهنشه ملک دین احمد
1 غوث عالم، خواجه گردون فراز سربلند یکه تاز عرصه تجرید شاه نقشبند
1 حالتم رشک ده مجنون کن از غمت دیده من جیحون کن