1 ور از نفس کسی چراغ افسرد آن شمع شبستان شرف روشن باد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ز شوقت شمع چون پروانه رقاص نه تنها شمع، بل کاشانه رقاص
2 ز بی تابی عشقش منع دل چند؟ کز آتش چون نگردد دانه رقاص
1 نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت
2 ز طول مدت هجران و شام محنت دوری تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت
1 خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شد بر دشت شهرزور، دمی رهگذار شو
2 رفت آنکه ما به عیش در آن بوم بگذریم زینهار تو وکیل من دل فگار شو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به