1 مظهر لطف صمدی خالد است منبع فیض ابدی خالد است
1 آرام رفت از دل و آرام جان ندید جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
2 بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
1 چون کنی از لعل لب میل شکر ریختن هر طرف ارزان شود جان به لب آویختن
2 خنده زنان هر زمان می نگری بر فلک عقد ثریا شود مایل بگسیختن
1 خسروی دارم که کرده درگه مهمیز او لشگر جانها لگد کوب سم شبدیز او
2 چون نهد بر هم لب نازک، توان دیدن چو در عقد دندانها عیان از لعل قند آمیز او