1 یارب به حق تربت سلطان بایزید یارب به قاطعیت برهان بایزید
2 یارب به آشیانه شهباز لامکان یارب به قرب و منزلت جان بایزید
3 یارب به حق وسعت آن مشرب کریم یارب به تشنگی فراوان بایزید
4 یارب به سوز سینه آن پیر نیک بخت یارب به نور مشعل ایمان بایزید
1 موسم عید است و ما نومید از دیدار یار عالمی در عیش و نوش و ما و چشم اشکبار
2 هر کسی با یار در گشت گلستان است و من زاشک سرخم شد کنار از داغ هجران لاله زار
3 جان نثار مقدم جانان نکرده، دم به دم چیست بهره از تفرجگاه بحث جان نثار
4 بینوا و دل پر از خار و غریب و دردمند دست بر دل، سر به زانو، چشم در ره، دل فگار
1 ای ملک شیوه فرخنده شعار وی فلک پایه عالی مقدار
2 کان فضل و هنر و مهر و وفا منبع شرم و ادب، کوه وقار
3 مفخر زمره دانشمندان هستی و نیست در این کار انکار
4 رو به مطلب نهم اولی است، از آنک برتری زانچه نویسم صد بار
1 ای سراسیمه قهر تو سپهر دوار گرنه طاقی، ز چه نه طاق فلک رای مدار؟
2 توامان وار کنی جمع به هم آتش و آب شاهد حال بود فی الشجر الاخضر نار
3 هست با حکم تو آسان تر هر کار که هست حل هر عقده که باشد بر عالم دشوار
4 پرتو مهرت اگر شعله به گلشن نزدی مرغ کی از پی گل زار شدی در گلزار
1 دوشم خرد به طعنه بگفت ای تباه کار نیکو شدی ز فعل بد خویش شرمسار
2 بگداخت از خجالتم از بس که یاد کرد نا اهلی من و نعم و لطف شهریار
3 تا صبح درمیان من و او نبرد بود او سرزنش نمود مرا و من اعتذار
4 گفتم که اختیار به دستم نبود، گفت در شرع چون رواست کنی نفی اختیار؟
1 اندر ره عشق خسته جانی بهتر وز شرح غم تو بی زبانی بهتر
2 بیمارئی کاو موجب دیدار تو بود صد بار ز صحت جوانی بهتر
3 با وصل توام ز شربت مرگ چه باک وصلت ز زلال زندگانی بهتر
4 آزرده مشو عزیز من ز آزارم صد چون من اگر مرد، تو مانی بهتر
1 نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور
2 ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور
3 علی، بابا، کلال و نقشبند است و علاءالدین پس از یعقوب چرخی، خواجه احرار شد مشهور
4 محمد زاهد و درویش محمد، خواجگی، باقی مجدد، عروه الوثقی و سیف الدین و سید نور
1 ای رام ترا ابلق چرخ سرکش از یمن شه عادل افریدون وش
2 شاهی که سرا سیمه شود زال فلک چون رستم اگر پای نهد بر برش
3 این نامه مرسوله برش عرضه بدار از وجه کرم اینهمه تصدیع بکش
4 ما ساکن نفتیم هوا آتش بار جز آب که در نفت زید با آتش
1 ای گشته من فگار بی تو نومید ز زندگانی خویش
2 زارم چو کشی به درد هجران می ترس از نوجوانی خویش
3 تا چند فراشم گذاری یاد آر ز مهربانی خویش
4 تا بی تو نزیستم، نکردم اقرار به سخت جانی خویش
1 ای جلوگاه ایزد دادار الوداع ای قبله گاه احمد مختار الوداع
2 ای شافع گروه گنهکار روز حشر وی واضع شکوه ستمکار الوداع
3 ای مخزن جواهر الطاف کردگار وی مکمن ذخایر ابرار الوداع
4 ای آشیان طایر ارواح اصفیا وی آستان حضرت دلدار الوداع