1 ز چنگ این سپهر چنگ پشت چنگ سان نالم مکن عیبم که قامت گشته از نیرنگ آن نالم
2 ز بی مهری و بدعهدی این گردون دون پرور ز سفاکی و دم سردی این خونخواره عالم
3 یکی دوزخ شرر آه هویدا شد پی مردم انیس خسروان شد باز نامد همچو اقبالم
4 پی تاریخ جانش از زبان حال هاتف وار کفانی خالدا دار النعیم گفت فی الحالم
1 ای ملک شیوه فرخنده شعار وی فلک پایه عالی مقدار
2 کان فضل و هنر و مهر و وفا منبع شرم و ادب، کوه وقار
3 مفخر زمره دانشمندان هستی و نیست در این کار انکار
4 رو به مطلب نهم اولی است، از آنک برتری زانچه نویسم صد بار
1 ای گشته من فگار بی تو نومید ز زندگانی خویش
2 زارم چو کشی به درد هجران می ترس از نوجوانی خویش
3 تا چند فراشم گذاری یاد آر ز مهربانی خویش
4 تا بی تو نزیستم، نکردم اقرار به سخت جانی خویش
1 آرام رفت از دل و آرام جان ندید جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
2 بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
3 شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ آن نونهال روضه باغ جنان ندید
4 درد سری که دیده ام از یاد خط او از شهپری دل دیوانگان ندید
1 ای رام ترا ابلق چرخ سرکش از یمن شه عادل افریدون وش
2 شاهی که سرا سیمه شود زال فلک چون رستم اگر پای نهد بر برش
3 این نامه مرسوله برش عرضه بدار از وجه کرم اینهمه تصدیع بکش
4 ما ساکن نفتیم هوا آتش بار جز آب که در نفت زید با آتش
1 ای از مژه ات غرقه به خون استادم وز خط تو در قید جنون استادم
2 دلداده دیده خمار آلودت عالم همه وز جمله فزون استادم
3 شیدای دو آهوی شکار اندازت صد چون من و صد هزار چون استادم
1 نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت
2 ز طول مدت هجران و شام محنت دوری تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت
1 آنکه صد فضل بر روان دارد هر که سودای نام آن دارد
2 نام نامی او به بیت اخیر همچو در در صدف مکان دارد
3 گنج فضل است و معدن عرفان زیبد ار خالدش نهان دارد
4 آنچنان جای کرده در دل تنگ تو مپندار جای جان دارد
1 فرید دهر ملا صالح راد که تا بد داد علم و فضل می داد
2 روانش بود مرغ گلشن قدس روان شد سوی نزهتگاه خود شاد
3 ستون علم و عمان معانی همه استادها را بود استاد
4 رقم زد خامه تاریخ وفاتش که از پا آن ستون علم افتاد
1 هزبر بیشه مردی سلیم بن محمود آنکه به نوک نیزه اش بس عقده واناشده، واشد
2 ز کینش رزمگه شد دشت چین از بس تن بی جان تو می گوئی ز جبهه ش قابض الارواح هویدا شد
3 تمنا داشت پیش شیر شیران داور اعظم کشد خود را و آخر عمر او در این تمنا شد
4 بسوی آشیان قدس در پرواز شد جانش روانش طوطی نرهتگه فردوس اعلی شد